در مبحث قبل به صحبت های آقای دکتر گلزاری در مورد شادی، راه های حل مشکلات و تأثیر آن در شادکامی، و شادی های پایدار و گذرا اشاره کردیم. در این مقاله بحث را با بررسی عوامل ایجاد شادی از نگاه ایشان ادامه می دهیم.
* خوب است به چند عامل که در فراهم ساختن شادی و نشاط و سعادت انسان نقش اساسی دارد، اشاره داشته باشید
1- در وهله اول ایمان و جهان بینی درست نقش بسزایی در شاد بودن انسانها خواهد داشت.
یکی از مقولاتی که در پرتو این ایمان و اعتقاد صحیح برای انسان حاصل میشود و در ایجاد شادی مؤثر است، زهد و قناعت است. تعابیر خیلی عمیقی در اسلام وجود دارد که در بحث شادی باید روی آن خوب کار بشود و نمونهای از آن به کار بردن همزمان واژه زهد با واژه شادی و شادمانی است. زهد یعنی این که انسان از دنیا استفاده کند ولی به آن وابسته نباشد و حرص آن را نزند. این که حافظ میگوید:
در این دنیا اگر سودی است با درویش خرسند است خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی نشان دهنده این است که نوع نگاه انسان به دنیا میتواند اسباب خرسندی را فراهم کند.
2ـ عامل مهم دیگر داشتن ارتباط با افرادی است که درک محضرشان به زندگی انسان معنا میدهد. در روایات داریم که اگر کسی چهل روز با عالم عاملی برخورد نکند، قساوت قلب پیدا میکند. در هر شهری انسانهای عالم عاملی هستند که در گوشهای آرام و ساکت نشستهاند. ما انتظار داریم دانشجوهای ما بروند و بگردند تا جهانهای بنشسته در گوشهای را پیدا بکند.
3ـ برقرار کردن ارتباط عاشقانه با خدا از طریق ادعیه به خصوص مناجاتهای عاشقانه و زیبایی که در صحیفه سجادیه است. ما بخشی از خلوت خود را حتماً باید با این دعاها پر کنیم .
4ـ داشتن ارتباطات اجتماعی سالم و دو طرفه با همنوعان. باید توجه داشت ارتباطات یک طرفه عمدتاً به وابستگی میانجامد و خود عامل سلب شادی میشود.
5ـ در کنار تمام اینها، مسأله جسم مهم است. برای شادیهای ما جسم باید سالم و دارای تغذیه مناسب و خوب باشد. ورزش بین جوانهای ما خیلی فراموش شده است.
6ـ ارتباط با طبیعت نیز شادی آور است. یکی از روانشناسان میگوید: آنهایی که دلبسته یک چیز مردهاند، وجودشان هم مرده است.
امام رضا(ع) میفرماید: سه چیز روح انسان را جلا میبخشد: نگاه کردن به آب روان، به سبزه و به صورت زیبا (صورت زیبایی که انسان از آن لذت حلال ببرد).
ما باید قدر خودمان را بدانیم و یاد بگیریم، اگر خودمان را دوست داریم، نگاهمان را به منظرههای بد نیندازیم. گوشمان را به شنیدن صدای ناهنجار عادت ندهیم. گوش و چشم و دهان انسان دریچههای ورودی جهان بیرون به جهان درونند .
7ـ ارتباط داشتن با گنجینه غنی ادبیات فارسی نیز برای آشنا شدن با راههای شادی و سعادت انسان بسیار اهمیت دارد
8ـ هنر اصیل نیز عامل خوبی برای کسب شادی و نشاط است. بسیاری از آهنگهایی که دانشجویان ما گوش میدهند، از نظر زیبا شناختی، خشن و آزار دهنده روح هستند .
9- باید بدانید پرخوری، کم خوابی، پر خوابی، خواب بعد از طلوع آفتاب نیز ـ آن چنان که در روایات آمده است کسالت و خمودگی میآورد.
10- گفتن و شنیدن لطیفههای سالم نیز در شادی انسان موءثر است. در روایات آمده است: یکی از معصومان از یاران خود پرسیدند: آیا با هم شوخی و مزاح میکنید؟ گفتند نه. حضرت به آنها فرمود: کار خوبی نمیکنید. البته شوخی زیاد هم وقار را کم میکند .
بحث تعامل بین نقش فرد و جامعه در شادی، بحثی جالب است که میتواند موضوع بررسی قرار گیرد. وقتی ما به اطراف خود دقت میکنیم، میبینیم که در جامعه اطراف ما ـ با این که جامعهای دینی است و در دین ما این همه توصیه به شادی شده- شادی و نشاط در بین مردم کمتر دیده میشود. به نظر من، در این شرایط حداقل کاری که میتوان انجام داد این است که جاهایی که میبینیم عوامل اجتماعی مانع شادی میشود، با آن برخورد کنیم و سعی کنیم حق خودمان را از جامعه بگیریم، البته با رعایت اعتدال رفتاری. اما اگر دیدیم این تلاشها به نتیجه نرسید، سعی کنیم درون خودمان را به صورتهای مختلف آرام کنیم. شادی انسان سقفی است که ستونهای بسیاری آن را نگه داشتهاند. سلامت جسمی، دوستان خوب، همسر و فرزندان خوب، عشق به مطالعه و... . حال اگر یکی از این ستونها مشکل پیدا کرد، انسان نباید با دست خود سایر ستونها را هم خراب کند؛ بلکه باید با تقویت سایر ستونها از ریزش سقف ممانعت به عمل آورد. مخاطب من در اینجا جوانان هستند. این که جوان صبح زود از خواب بلند شود، ورزش کند، به طور منظم به فکر غذایش باشد، در زندگیاش برنامه و نظم داشته باشد و... این ها همه دست خود آدم است. به هر حال باید با یک دوراندیشی و تصمیم قاطع وارد کارزار شد.
* خوب، پس از چند سؤال کاربردی، مایلم دوباره بحث را به حوزه نظری بکشانم. به نظر شما، آیا ریشه شادی و نشاط در درون انسان قرار دارد یا عوامل بیرونی نقش اساسیتری در شادمانی انسان بازی میکنند؟
- مولوی جواب شما را در این بیت زیبا داده است:
اصل لذّت از درون دان نی برون ابلهی دان جستن از فسق و فسون
خلاصه این که اصل لذّت از درون است نه از بیرون. این طور نیست که به صرف این که در باغیم شاد هم باشیم. اگر بینشمان و هدفمان و درونمان ناشاد باشد، در ظاهر نیز ترش رو و ناشاد خواهیم بود.
* اگر شادی درون را بخواهیم موجب شادی برون قلمداد کنیم، آنگاه این حدیث را که میگوید «حزن مؤمن در درون او است ولی شادی و نشاط در ظاهر او» چگونه توجیه خواهید کرد؟
- بله، این حرف هم درست است به نظر من، در این جا ما باید به تفاوت دو مقوله افسردگی و اندوهگینی اشاره داشته باشیم. آدم افسرده احساس گناه میکند، ناامید است، خودش را مقصر همه بدیها میداند؛ به تعبیر دیگر، ما یک حزن سازنده داریم و یک حزن مخرب.
به نظر من، آن حزنی که در حدیث از آن یاد شده، حزن سازنده است. بررسی گذشته و پیگیری آینده در چنین حزنی نهفته است. اما از لحاظ ظاهری به ما گفتهاند مهمترین خصوصیات یک مؤمن حسن خلق است. در احادیث داریم که حسن خلق روز قیامت پا به پای نماز بندگان سنجیده میشود. در ترازوی اعمال انسان نیز هیچ چیزی از حسن خلق سنگینتر نیست. حسن خلق دوستان آدم را زیاد میکند.از امام صادق(ع) پرسیدند: حسن خلق چیست؟ حضرت فرمود: چهره گشاده، کلام زیبا، رفتار نرم و انعطافپذیر. چهره گشاده پلی است برای ارتباطات سالم و سازنده با مردم. از این که دقت خود را در اختیار ما گذاشتید، بسیار سپاس گزاریم.