به جهان خرم از آنم

شاد باشیم  و دیگران را شاد کنیم (2)

دو گل

برای مطالعه مقاله قبل اینجا را کلیک کنید

در مبحث قبل به بررسی موضوع  شادی پرداختیم و قسمت هایی از مصاحبه  با آقای دکتر گلزاری را راجع به همین مطلب ارائه دادیم. در این قسمت بخش های دیگری از مصاحبه و میز گرد را ادامه میدهیم .

شما هم نیازهای انسان را طبقه بندی می‏کنید و برای آن درجات متفاوت در نظر می‏گیرید و هم به تفاوت و درجات مختلف شادی و نشاطی که پس از ارضای این نیازها به شخص دست می‏دهد قائلید؟

- بله، دقیقاً همین طور است. ببینید ـ همان طور که اشاره کردید ـ هم نیازهای انسان و هم شادی ناشی از ارضای آن مراتبی دارد. هر مرحله از نیازهای واقعی انسان که پاسخ مناسب گرفت، به شادی همان مرحله منتهی می‏شود و همزمان با آن نیازهای دیگر انسان بیدار می‏شوند و به دنبال پاسخ درخور می‏گردند. در سطوح بالاتر نیازهای انسانی، ما به جایی خواهیم رسید که غیر از دوست داشتن انسان‏ها و در نظر گرفتن غیر و خدمت به غیر چیز دیگری نمی‏خواهیم و پاسخ به این خواست و نیاز، شادی خاصی برای ما به ارمغان می‏آورد. این سطح شادی خیلی بالاتر از سطح شادی‏های اولیه انسان است. این که سعدی می‏گوید:

                  من از بینوایی نیم روی زرد                           غم بینوایان رخم زرد کرد

این نوع شادی، شادی سطح بالاتری است که ما باید به آن برسیم.

* به نظر شما، آیا این نوع شادی‏های مراحل بالا برای همه افراد قابل حصول است؟ یا این که برای رسیدن به آن باید مراحل خاصی را پشت سر گذاشت؟

- بله، یقیناً برای رسیدن به شادی‏های بالاتر باید قابلیت‏های خاص در شخص به وجود آمده باشد؛ برای مثال کسی که هنوز با خودش مشکل دارد و مسائل ابتدایی زندگی برایش حل نشده است، هیچ گاه نمی‏تواند دیگران را دوست داشته باشد و غم بینوایان را بخورد. کسی که هنوز با قیافه خود، قد و قامت خود، جنسیت خود مسأله دارد نمی‏تواند نیازهای مراحل بالاتر را درک کند تا پس از ارضای آن‏ها به شادی خاص آن مرحله دست یابد. تنها پس از طی مراحل ابتدایی می‏توان به حدّی رسید که به همه اجزای عالم هستی علاقه داشت و به آن عشق ورزید و صادقانه این شعر را زمزمه کرد که:

         به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست                           عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

این نشاط و خرمی محصول یک جهان بینی وسیعی است که در پرتو آن می‏توان به همه مخلوقات خدا عشق ورزید.

 یک آدم ناراضی از جسم و جنسیت و روان خود که در ارتباطات اجتماعی‏اش با همه درگیری و ناسازگاری دارد، نمی‏تواند به جهان هستی عشق بورزد. روی این حساب، معتقدم دانشجویان ما - اگر می‏خواهند شادی‏های عمیق و پایدار و متعالی داشته باشند - باید با یک برنامه ریزی دقیق به نیازهای اساسی روح و جسمشان بپردازند و همه‏اش زندانی طبقه‏های پایین نیازهایشان نباشند. اگر طبقه اوّل نیاز انسان جست‏وجوگر تعالی رفع شود، راهی برای ورود به طبقه دوّم جلویش باز می‏شود.

 

* بحثی که این روزها برای جوان‏ها مطرح است این است که آیا با موسیقی و برنامه های شاد هم می‏توان به شادی دست پیدا کرد؟ این سؤال گاهی اوقات حالت انتقادی هم به خود می‏گیرد و این گونه عنوان می‏شود که تفکر رایج دینی و اجتماعی جلوی شادی‏های جوانان را گرفته است. نظر شما در این باره چیست؟

- ببینید درست است که این مسائل، نمادی از شادی است؛ ولی من می‏خواهم بگویم شادی‏ها دو دسته‏اند: شادی‏های گذرا و شادی‏های پایدار؛ به عبارت دیگر، شادی‏ها یک زمانی سازنده‏اند و یک زمانی مخرب. در بینش اسلامی و در روان‏شناسی، این بحث مطرح است که شادی وقتی سازنده و پایدار است که با اختیار و خود آگاهی و هدف عالی همراه باشد؛ اما اعتیاد به برخی چیزها مثل مواد مخدر یا موسیقی یا... حالتی را برای انسان پیش می‏آورد که انسان مسائل اطرافش را فراموش می‏کند. چه بسیار انسان‏هایی که برای فرار از واقعیت‏های زندگی به این امور پناه می‏برند. مولانا تعبیر زیبایی در مورد علت کار این افراد دارد و می‏گوید:

                               تا دمی از هوشیاری وا رهند                  ننگِ خمر و زمر بر خود می‏نهند

به هر حال، به نظر من، اگر تفریح و شادی ما گریز از خودی به بی خودی باشد، آن را نمی‏توان شادی پایدار و واقعی دانست. نشاط ناپایداری است که دقایقی چند دوام نخواهد داشت. نشاطی است که فقط چهره شخص را می‏پوشاند. خنده‏ای است که از گریه غم انگیزتر است.

نکته دیگر این که این شادی‏های گذرا مثل داروهای نیروزا هستند. یک آدم ناتوان وقتی می‏بیند با تکیه بر توان خود در مسابقه به جایی نمی‏رسد، دوپینگ می‏کند. این مواد نیروزا آثار جسمی بدی در شخص ایجاد می‏کنند. سوم این که استفاده از مواد نیروزا پس از کشف شدن آبروی آدم را هم می‏برند. استفاده از ابزارهای نادرست کسب شادی نیز دقیقاً مثل استفاده از داروهای نیروزا است که سرانجام به غم و افسردگی منتهی می‏شود.

* شاید بتوان ناپایداری این قبیل شادی‏ها را پذیرفت و اصولاً خیلی از لذات و شادی‏هایی که ما در زندگی از آن بهره‏مند شده‏ایم و می‏شویم، ناپایدار هستند. اما دلیل شما برای این که این شادی‏ها کاذب هستند چیست؟ آیا این مقولات را نمی‏توان پاسخی به یک نیاز انسانی قلمداد کرد و لذت ناشی از ارضای آن را حقیقی دانست؟

- ببینید من در طول دوران زندگی علمی و کاری خود جوان‏های بسیاری را دیده‏ام که پس از لحظه‏های غافل کننده شادی‏های نوع کاذب، زانوی غم بغل گرفته‏اند، گریه کرده‏اند و در موارد حاد، دست به خودکشی زده‏اند. دلیل آن هم به نظر من این است که چنین افرادی وقتی به خود آمده‏اند و آن غوغا را تمام شده یافتند، باز خودشان را با همه ضعف‏ها و واقعیّت‏های تلخ زندگی که به نحوی قصد فرار از آن را داشته‏اند، رو به رو دیده‏اند.

 

* خوب این جا این سؤال پیش خواهد آمد که چگونه می‏توان نیازهای حقیقی را تشخیص داد تا در پرتو آن به تمیز میان شادی‏های واقعی و شادی‏های کاذب دست پیدا کرد؟

- تعبیر زیبایی در قرآن راجع دنیا و آخرت وجود دارد که می‏تواند سؤال شما را جواب دهد. قرآن تفاوت آخرت را با دنیا این گونه بیان می‏دارد که «و الاخرة خیر و ابقی»؛ یعنی آخرت دو خصوصیت دارد که دنیا از آن بی بهره است: در آخرت هم خیر است و هم تداوم. بر همین اساس، شما می‏توانید امور دنیایی را از امور آخرتی تشخیص بدهید. شادی ناشی از مواد مخدر، و... که نه خیری در آن است و نه تداومی دارد، بر اساس فلسفه الهی از مقولات دنیوی هستند. همان طور که از این تعبیر زیبای قرآنی پیدا است، دنیا در این جا به معنای هر چیزی است که ما را از خدا غافل بدارد و به امور غیر مفید و زود گذر بکشاند. در این میان، کار دین آن است که ما را از ظواهر دنیا و لذت‏های آنی‏اش جدا کند و به امور متعالی و پایدار فراخواند. بر این اساس، هر عملی که این اختیار و آگاهی را که وجه ممیزه انسان از حیوان است افزایش دهد، برای یک انسان سالم و در جست‏وجوی تکامل مفید و مطلوب خواهد بود و متقابلاً هر عاملی که جلوی این اختیار و آگاهی را بگیرد، عامل منفی قلمداد خواهد شد. روی این حساب، راه برخورد با واقعیت‏های زندگی پناه آوردن به چنین عوامل ظاهراً نشاط آور نیست. دانشجویی که به خاطر بی‏برنامه‏گی‏اش دچار شکست تحصیلی شده، اگر انسان سالم و واقع بینی باشد، نباید دچار ناامیدی شود و توانایی‏هایش را فراموش کند و به چیزهایی پناه ببرد که حقیقتاً از حل مسائل او ناتوانند. او باید بفهمد علت شکستش چه بوده و در صدد برخورد منطقی با آن باشد.

*به نظر می‏رسد، بحث به جای خوبی رسیده است. یکی از عوامل مهمی که نشاط و شادی جوانان دانشجو را با تهدید روبه‏رو می‏کند، مشکلاتی است که دانشجویان متناسب با سنین جوانی و صفت دانشجویی خود با آن روبه‏رو می‏شوند. خوب است راهکاری برای برخورد با این مشکلات پیشنهاد دهید تا دانشجویان با عمل به آن از تأثیرگذاری مشکلات بر شادی و نشاط خود جلوگیری کنند.

- به نظر من،

بهترین راه برای برخورد با مشکلات و حل آن این است که جوان دانشجوی ما مسائل و مشکلات زندگی دوران جوانی یا دانشجویی خودش را به چیزهای غیر قابل کنترل مستند نکند.

 خیلی از دانشجویان را دیده‏ام که برای مثال استعداد کم، شانس و حتی قسمت و خواست خدا را در تحلیل مشکلات زندگی خود وارد می‏کنند. به نظر من، این افراد با چنین استدلال‏هایی نمی‏خواهند بپذیرند که شکست خورده‏اند و علت اصلی شکستشان هم خودشان بوده‏اند. به عقیده من، ندیدن و انکار ضعف‏ها آدم را بیش از پیش دچار ضعف می‏کند.

روشی را من غالباً برای برخورد با مشکلات جوانان پیش می‏گیرم این است که اول از شخص می‏خواهم مشکلاتش را یادداشت کند. بعد به او می‏گویم کدام یک از این مشکلات غیر قابل تغییرند؛ برای مثال، این که پدر یا مادر کسی فوت کرده، عاملی غیر قابل تغییر است و من باید آن را بپذیرم و راضی باشم و با استدلال‏هایی آن را برای خودم حل کنم؛ برای مثال اگر پدرم فوت کرده، باید قبول کنم این ضربه مهمی در زندگی به من زده است؛ اما باید از خدا بخواهم او را رحمت کند؛ کلّ شی‏ء هالک الّا وجهه.مثال دیگری برایتان بزنم. شاید باورتان نشود که عده قابل توجهی از دانشجویان دختر ما از جنسیت خودشان راضی نیستند. آدم اگر از جنسیت خودش راضی نباشد، نمی‏تواند شادی و نشاط داشته باشد. چنین مسائلی در اختیار خود انسان نیست.

اما یک سری مشکلات قابل حل است، البته برخی در دراز مدت و برخی در کوتاه مدت. من سعی می‏کنم به جوانان بیاموزم که باید با عزم قاطع به مصاف این مشکلات و عوامل قابل حل رفت. همین اندازه که شخص دریابد بسیاری از مسائل قابل حل است و کنترل آن‏ها در اختیار خود او است، موجب شادی‏اش می‏شود. وقتی شما مسائل پیش رویتان را مرتب کردید، خواهید دید که حل آن‏ها بسیار ساده‏تر از آن چیزی است که در اول تصور می‏کردید. بخشی از این مسائل به دست دیگران قابل حل است که می‏توان آن ها را با یک تماس و رابطه صمیمانه مرتفع کرد. پس آن بخش از مشکلات که حل آن‏ها در کوتاه مدت ممکن است و خود انسان می‏تواند از پس آن برآید، می‏گوییم بلند شو برو آن‏ها را انجام بده. این که بنشینی و غصه بخوری کار حل نمی‏شود. بیش‏تر وقت‏ها دانشجویان 70 درصد انرژی خود را صرف چیزی می‏کنند که غیر قابل حل است. در این صورت، دیگر انرژی‏ای نمی‏ماند که صرف مسائل قابل حل کنیم.

حضرت علی (ع) می‏فرماید: مشکلات تو دو دسته‏اند یا قابل حل هستند یا غیر قابل حل. اگر غیر قابل حل هستند، صبر کن و اجر صبر را خدا به تو می‏دهد و این صبر بر قضای الهی است. اگر قابل حل هستند، یک لحظه از دنبال راه حل رفتن دوری و غفلت نکن. در مشکلات قابل حل نباید بگوییم راضی‏ام به رضای خدا.  

منبع: طوبی، پژوهشکده تحقیقات اسلامی

دسته ها :
جمعه هفدهم 8 1387

شاد باشیم و دیگران راشاد کنیم (1)

شادی

 

 

در جایی نوشته بود: اگر خواهان یک ساعت شادی هستید، چرت بزنید! اگر خواهان یک روز شاد هستید، به مسافرت بروید! اگر خواهان شادی یک هفته‏ای هستید، به مرخصی بروید! اگر خواهان شادی یک ماهه هستید، ازدواج کنید! اگر خواهان شادی یک ساله هستید، ثروتی به ارث ببرید! اما اگر خواهان شادی برای همه عمر هستید، از کاری که می‏کنید لذت ببرید.

مطلب بالا، بادست مایه‏ای از طنز، به واقعیتی مهم اشاره دارد و آن هم نقش شادی و نشاط در زندگی انسان‏ها است. هیچ دقت کرده‏اید چرا وقتی می‏خواهیم دوستی را به خاطر بیاوریمT بیش‏تر چهره شاد و خندانش به ذهن می‏رسد. شاید فطرت ما ناخودآگاه همه انسان‏ها را شاد می‏خواهد. راستی رابطه شادی و نشاط با موفقیت‏های مختلف در عرصه زندگی چیست؟ افکار شاد چه تأثیری در ایجاد دنیای شاد دارد؟ شادی و نشاط پسندیده کدام است؟ به کدام شادی‏ها باید روی آورد و از کدام شادی‏ها باید دوری جست؟ آیا می‏توان روزانه با صدها مانع و مشکل دست وپنجه نرم کرد و همزمان لبخندی حاکی از رضایت بر لب داشت؟ اصلاً مگر داشتن چهره‏ای عبوس و گرفته و دلی ناشاد به چه کسی ضرر می‏رساند؟

با دکتر محمود گلزاری، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و نویسنده کتاب شادی از دیدگاه روان‏شناسی و اسلام و مؤلف بیش از هفتاد مقاله تحقیقی در زمینه‏های مختلف روان‏شناسی، ملاقات کردیم و پرسش‏های بالا و سؤالات دیگری در این مقوله را با وی در میان گذاردیم. هدف ما این بود که در این مصاحبه، جدا از پرداختن به مسائل تئوری، راه‏های عملی تقویت روحیه نشاط و شادمانی را بررسی کنیم. باتوجه به اهمیت موضوع، این مصاحبه آغازی برگسترش بحث شادی در پرسمان و توجه به ابعاد مختلف آن است.

هدف از این مصاحبه دنبال کردن بحث شادی و نشاط و مکانیزم تولید آن است.

 

* سؤال ما این است که چگونه یک دانشجو می‏تواند همواره شاد باشد؟ و با شادی و نشاطt جوانی‏اش را طی کند و دوران تحصیل دانشگاهی‏اش را پشت سر بگذارد؟ آیا فقط با کسب موفقیت‏ها و کامیابی‏هایی که مورد تأیید جامعه است، می‏توان به شادی و نشاط رسید؟ یا عوامل دیگر نیز می‏توانند موجب شادی در دانشجو گردند؟ آیا شادی تنها در قالب‏های ظاهری تجلی می‏یابد یا نمودهای غیر ظاهری نیز دارد؟

- با توجه به این که یک مشکل عمده جامعه ما مشکل شادی جوان‏ها است، این بحثِ مفیدT چندان عمیق مورد مطالعه قرار نگرفته؛ خوب است بحث را از این جا آغاز کنیم که وقتی ما جوانی را می‏بینیم، از کجا می‏توانیم متوجه شویم این جوان شاد است؟ در حال حاضر، یک سری استانداردهایی در خصوص شادی و نشاط مورد توافق همگان قرار گرفته است. چهره گشاده، وجود لبخند بر لبان، لباس مناسب، جنب و جوش‏های ویژه و... ملاک شادابی شناخته می‏شود. حال اگر این شادی و نشاطT شادی پایدار و ریشه دار باشد، نتایج زیادی را برای فرد شاداب در پی خواهد داشت. بزرگ‏ترین نتیجه‏ای که یک جوان شاد به دست خواهد آورد، موفقیّت او در امور مختلف زندگی است. پیامد دوّم این شادی و نشاط افزایش ارتباطات اجتماعی مناسب است. علاوه بر آن، جوان شاد از سلامت جسمی و روحی خوبی هم برخوردار خواهد بود؛ اما نکته اساسی این است که عوامل پدید آورنده شادی چیست؟ خوب است برای بررسی علل شادیT ما شادی‏ها را به دو دسته کلی شادی‏های زود گذر و شادی‏های پایدار تقسیم کنیم. فایده‏هایی که برای شادی بیان کردم آن زمانی به دست خواهد آمد که ما به یک شادی بادوام و ریشه دار رسیده باشیم که انگلیسی‏ها از آن به happyness تعبیر می‏کنند و در ادبیات ما با عناوینی همچون سعادت و خوشبختی از آن یاد می‏شود.

شادی

* سؤالی که مطرح می‏شود این است که شادی مقدمه موفقیت است یا موفقیت مقدمه شادی؟ برای مثال یک دانشجوی درس خوان به واسطه موفقیتش در تحصیل شاداب است یا این که دانشجوی شاداب قدرت توفیق در درس و تحصیل پیدا می‏کند؟

- ببینید بین مقوله‏های انسانی رابطه خطی وجود ندارد؛ به طوری که به سادگی بگوییم الف باعث ب می‏شود. مقوله‏های انسانی بیش‏تر ارتباطی حلقوی شکل با هم دارند؛ برای مثال، در مورد سؤال شما، شادی و شادکامی یک دانشجو باعث موفقیّتش می‏شود و موفقیّتش نیز اثر متقابل روی شادی و نشاط او خواهد داشت..

.خانم الیزابت هارلِک، روان شناس، معتقد است شادکامی مثلثی است با سه عامل محبوبیّت، مقبولیّت و موفقیت.

یعنی انسان شاد انسانی است که اولاً روحش پر از دوستی دیگران باشد. مطمئن باشد که دیگران دوستش دارند و او نیز به دیگران علاقه‏مند است. از طرف دیگر، انسان برای شاد بودنش باید مقبولیّت نیز داشته باشد و این مقبولیت چیزی غیر از محبوبیت است؛ برای مثال ممکن است شما کسی را دوست داشته باشید، امّا مسئولیتی اجتماعی به او ندهید. مقبولیّت بیش‏تر در ارتباط اجتماعی و در پذیرفتن مشارکت‏های اجتماعی مطرح می‏شود. بُعد دیگر هم موفقیّت در کار است. در مجموع این سه عنصر شادکامی به همراه می‏آورند، و در عین حال، خود این عوامل نیز بر یکدیگر اثر می‏گذارند.

 

* به نظر شما، چه ارتباطی میان شادی و نشاط و ارضای نیازهای اساسی انسان وجود دارد؟ آیا نمی‏توان گفت انسان شاد انسانی است که نیازهای واقعی‏اش به طور مناسب ارضا شده است؟

- این بحث مستلزم این است که با زاویه خاص دیگری به مسأله شادی و نشاط انسانی نگاه کنیم. ببینید انسان یک نیازهای اساسی در زندگی دارد که هر گاه این نیازها به موقع و به شیوه مناسب پاسخ داده شود، شادی و نشاط به همراه خواهند داشت. یک سری از این نیازها، نیازهای ابتدایی است که بین مرگ و زندگی قرار دارد و بین انسان و حیوان مشترک است. نیاز به بقا اولین نیازی است که انسان آن را درک می‏کند. تصوّر کنید انسانی در یک بیابان در جدال مرگ و زندگی قرار گرفته است. اولین مسأله او این است که زنده بماند. ارضای این نیاز در چنین شرایطی بیش‏ترین شادمانی را برای او ایجاد خواهد کرد.

نیاز جنسی یک جوان نیز از نیازهایی است که باید در زمان خود و به شکل مناسب به آن پاسخ داد. بهترین راه ارضای این نیاز تشکیل خانواده و ارتباط خوب با همسر و فرزندان در قالب ازدواج شرعی و قانونی است که شادی و نشاط ویژه‏ای نیز برای جوان به همراه خواهد آورد. در مقابل باید گفت ارضای نیاز جنسی از راه‏های غیر شرعی و غیر قانونی همواره با احساس گناه مواجه می‏شود و نشاط پایدار و درونی را از جوان سلب می‏کند.

امنیّت نیز از دیگر نیازهای اساسی یک انسان سالم است که تأمین بخش عمده‏ای از آن به نظام حکومتی و به سیستم اجتماعی برمی‏گردد. باید دید در نظام اجتماعی برای آینده جوانان چه برنامه ریزی‏هایی انجام گرفته است و چگونه از طریق ارضای درست این نیاز شادی و نشاط را برای جوانان فراهم خواهد کرد. حکومتی که می‏خواهد پیشرفت کند، باید اسباب شادی مردمش را فراهم سازد. نداشتن آدم‏های شاد یعنی درگیری‏های اجتماعی و قتل و شرارت‏های بیش‏تر و پیشرفت کم‏تر. به هر حال، بعد اجتماعی شادی و نشاط را نباید فراموش کرد. بخش عمده ناشادی‏ها و نارضایتی‏های مردم در روابط اجتماعی ناسالم ریشه دارد.

در مجموع باید گفت بحث شادی و نشاط نه یک امر تماماً فردی است و نه یک امر تماماً اجتماعی.

 در جامعه‏ای که قانون حاکم نباشد و برنامه ریزی دقیق در کار نباشد، افراد دچار افسردگی می‏شوند. علاوه بر این، همزمان با این سیستم جمعی، خود فرد هم باید برای خودش نظم و برنامه داشته باشد.

فرض کنید جوانی از لحاظ جسمی در وضعیت مناسبی قرار دارد، امّا همین جوان احساس می‏کند که دیگران او را دوست ندارند. چنین شخصی نمی‏تواند به طور پایداری شاد باشد و از زندگی و ارتباطات خود با دیگران لذت ببرد. برخورداری از حمایت عاطفی دیگران یک نیاز درونی است که به سطح بالاتری از شادی در انسان منتهی می‏شود.

در مقاله بعد پرسش و پاسخ پیرامون شادی را ادامه می دهیم.

منبع: طوبی،پژوهشکده تحقیقات اسلامی
دسته ها :
جمعه هفدهم 8 1387

پیوند های خود را ماندگار کنیم

قلب و گل

شکی نیست که بیشتر ما انسانها در طلب راههایی پر توان تر ، خلاقانه تر و شایسته تر برا ی دوست داشتن یکدیگر هستیم. اگر تمام تلاش خود را در این راه بکار نبریم به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. به گفته دیوید ویسکات، پیوندها به آرامی می پژمرند، چرا که انسانها یا نمی دانند که چگونه پیوند را حفظ کنند ،در اینجا توجه به نکات زیر می تواند مفید واقع شود.

1- خود را بشناسیم. در مورد خود باید واقع بین باشیم. زیرا هر قدر دلمان برای دیگران بتپد ، باید ابتدا برای خود احساس مسؤلیت کنیم. زیرا تمام آنچه را که داریم  می توانیم به دیگران ببخشیم. اگر احساس نا کافی بودن کنیم قدرتی در ما نیست تا به دیگری امنیت و نیرو ببخشیم. این شناخت از خود نیز امری مستمر و پویاست و به یکباره امکان پذیر نیست.

2- از چنگ رنجشهای کوچک خود را رها سازیم. واقعیت آنست که آنچه سبب از هم گسستن پیوندها می شود مسایل بزرگ و پیچیده نیستند. بلکه زنجیرهایی از رخدادهای کوچک در طی زمان دراز است. برا ی دوست داشتن یکدیگر لازمست به اشتباهات جزیی خویش توجه کنیم و در صدد تغییر رفتار خود بر آییم .

3- با ملاحظه رفتار کنیم. یعنی در رفتارهای خود ادب و احترام و برخورد منطقی داشته باشیم. رفتار بی ادبانه با هر آدمی، یعنی قرار دادن او درموقعیتی پایین تر از شان انسانی وی. ما انسانها به آسانی می رنجیم. کنشها و واژه های بدون تعمق و اندیشه، در دراز مدت پیوندهای ما را می گسلد و به جدایی، درد بی حاصل، تنش و رنجش منجر می شود. هریک از ما مسئول خلق محیطی پر از گرمی و دلسوزی برای آنانی هستیم که دوستشان داریم. یک روز خوب روزی نیست که همه چیز بر وفق مراد انسان باشد بلکه روزی است که بتوانیم با رفتار یا گفتار خود روز انسان دیگری را پر از مهر و صفا کنیم.

4- دست از سلطه جویی و تغییر دیگران بر داریم. ما می توانیم به دیگران "کمک" کنیم که تا خود را تغییر دهند اما تنها "خود" آنان هستند که می توانند دگر گون شوند. هر گاه نتوانیم به فردیت و حق انتخاب دیگران احترام بگذاریم نمی توانیم ادعای دوست داشتن کنیم.

دوستی تنها زمانی پیش می آید که ما احترامی عمیق برای حقوق ، نگرشها و احساسات دیگران قایل باشیم همانطور که برای خود قایلیم. 

 باید دیگران را آنگونه که هستند پذیرا باشیم بی آنکه نیازها و انتظارات خود را به آنها تحمیل کنیم. هر انسانی باید به داشتن دیدگاه خویش از جهان مجاز باشد. پیوند مهر آمیز فرآیند مشتاق شدن ماست.

5- در شراکت نظرهایمان با تقلیل فاصله میان یکدیگر، بار ملامت ناراحتیهای خود را بر دوش دیگران نگذاریم. اغلب ما انسانها عادت داریم که در غیر خودمان به دنبال دلیلی برا ی سرزنش و ملامت بگردیم و تا زمانی که دیگران را مقصر حوادث پیش آمده می دانیم و در سرزنش دیگران احساس راحتی می کنیم ضرورتی برای تغییر در خود ایجاد نخواهیم کرد. دوستیها انباری برای بیرون ریختن خودخواهی ، خودبینی ، یاس و خشم ما نیستند.

6- برای یکدیگر دوست باشیم. دوستی، طلب مشتاقانه شناختن دیگری است و این اولین شرط عشق است. دوستی کنجکاوی سالمی است که ما را از خود دور ساخته و در راهی غیر رقابت آمیز و دور از خودخواهی، به سوی دیگران      می کشاند تا آنها را بیازماییم و سپس به آنها نزدیک شویم. دوستی بازتاب احترام عمیق برای ارزش انسانهاست. دوستی به ما می گوید که دیگران تنها به این دلیل وجود ندارند که نیازهایمان را برآورند و زندگی ما را سرشار سازند. آنان نیز نیازها و زندگیهایی دارند که باید تحقق یابند. در واقع ما نه تنها مسؤل خود هستیم باید با کمال میل مسئولیت "شدن" دیگری را نیز برعهده بگیریم و این شراکتی داوطلبانه است.

7- آداب و سنتهای یکدیگر را فراموش نکنیم. توجه به آداب و رسوم یکدیگر امکان دوست داشتن، درکنار هم بودن و احترام به شان و ارزش یکدیگر را فراهم می کند. 

8- شجاعت و جسارت داشته باشیم. در ضعف هیچ پیوندی پایه نمی گیرد. پیوندها به شجاعت ، به بیان و به تعهد نیازمندند. پیوندی که کامل و سراسر امن، شاد و محکم باشد وجود ندارد. به دلیل جوهره پیوند که همیشه دو یا چند نفر را شامل می شود همواره اختلافاتی وجود دارد. برای رویارویی با آنچه از راه می رسد به شجاعت نیاز داریم و درک " این نیز بگذرد ".

امام سجاد می فرمایند: با پنج کس همنشینی مکن. دروغگو، فاسق که تو را به لقمه ای بفروشد، بخیل که در سخت ترین مواقع حاجت تو را وانهد، احمق که به تو زیان رساند و آن که از خویشانش بریده است. 

منبع: برگرفته از کتاب همه را دوست دارم و آنان نیز...؟ با تغییر و تلخیص

دسته ها :
جمعه هفدهم 8 1387

چرا هواپیما سقوط کرد؟

هواپیما

یکی از بارزترین نمونه‌هایی که اثر فکرها و اندیشه‌های نامطلوب را در کار و زندگی نشان می‌دهد، داستان خلبان «کارل والندا» است.

 این فرد، سال‌ها با موفقیت، پروازهای مختلف هوایی را انجام داده بود و یک‌بار هم به شکست فکر نکرده بود.

 او همواره پروازهایش را با شایستگی و توفیق کامل، انجام می‌داد.

 روزی از روزها به همسرش اطلاع داد که گاهی فکرهای منفی در مورد پروازهایش به ذهنش هجوم می‌آورد و او را می‌آزارند و گفت: «حتی یک‌بار، خود را در حال سقوط هواپیما دیده است.» همسرش او را دلداری داد که ناراحت نشود و از او خواست این فکرها را از سرش بیرون کند و دیگر حتی برای یک لحظه هم به سقوط فکر نکند.

او با وجود توصیه‌های همسرش، فکرهای منفی مربوط به سقوط هواپیما را از ذهنش ریشه‌کن نکرد و حتی چند بار دیگر، منظره‌ی سقوط هواپیما را در ذهنش مجسم کرد.

از آنجا که فکرها و اندیشه‌های انسان، اثر مستقیمی در روحیه دارند و روحیه نیز ارتباط تنگاتنگ و نزدیکی با کارها و رفتارهای انسان دارد، تنها سه ماه بعد از اینکه موضوع را به همسرش گفته بود، هواپیمایش سقوط کرد و جانش را در این حادثه از دست داد!

در بررسی علت‌های بروز این حادثه، می‌توان گفت: «او به‌طور مداوم یک تصویر یا پیام را به سیستم عصبی خود منتقل می‌کرد و در نتیجه، روحیه‌اش تحت تاثیر یک فرمان عصبی تقویت شده، قرار گرفت و آن را بی‌چون و چرا اجرا کرد!

فکرهای او راهی تازه به مغزش نشان داد و سرانجام مغز او همان راه را طی کرد!

کارها و رفتارهای ما تحت تاثیر روحیه‌ی ما هستند و روحیه‌ی ما برانگیخته از فکرها و اندیشه‌های ماست. اگر بخواهیم عملکردی مثبت و سازنده داشته باشیم، باید از روحیه‌ای قوی و نیرومند برخوردار باشیم.

زمانی دارای روحیه‌ی خوبی خواهیم بود که در سراسر فضای ذهنی‌مان، فکرها و موج‌های مثبت، تراوش کنیم. در واقع، ذهن‌مان را به بوستان رنگارنگی تبدیل کنیم که گل‌های تازه‌ی آن را فکرها و اندیشه‌های روشن و متعالی تشکیل می‌دهند!

منبع: برگرفته از کتاب «حکایت‌های بهره‌وری» - «حسین پور آقاسی»

دسته ها :
جمعه هفدهم 8 1387

درونی سازی شادی

شاد باشیم و دیگران را شاد کنیم (4)

 شادی

در مبحث قبل به صحبت های آقای دکتر گلزاری در مورد شادی، راه های حل مشکلات و تأثیر آن در شادکامی، و شادی های پایدار و گذرا اشاره کردیم. در این مقاله بحث را با بررسی عوامل ایجاد شادی از نگاه ایشان ادامه می دهیم.

 * خوب است به چند عامل که در فراهم ساختن شادی و نشاط و سعادت انسان نقش اساسی دارد، اشاره داشته باشید

1- در وهله اول ایمان و جهان بینی درست نقش بسزایی در شاد بودن انسان‏ها خواهد داشت.

یکی از مقولاتی که در پرتو این ایمان و اعتقاد صحیح برای انسان حاصل می‏شود و در ایجاد شادی مؤثر است، زهد و قناعت است. تعابیر خیلی عمیقی در اسلام وجود دارد که در بحث شادی باید روی آن خوب کار بشود و نمونه‏ای از آن به کار بردن همزمان واژه زهد با واژه شادی و شادمانی است. زهد یعنی این که انسان از دنیا استفاده کند ولی به آن وابسته نباشد و حرص آن را نزند. این که حافظ می‏گوید:

     در این دنیا اگر سودی است با درویش خرسند است                                                                خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی                                                                      نشان دهنده این است که نوع نگاه انسان به دنیا می‏تواند اسباب خرسندی را فراهم کند.

2ـ عامل مهم دیگر داشتن ارتباط با افرادی است که درک محضرشان به زندگی انسان معنا می‏دهد. در روایات داریم که اگر کسی چهل روز با عالم عاملی برخورد نکند، قساوت قلب پیدا می‏کند. در هر شهری انسان‏های عالم عاملی هستند که در گوشه‏ای آرام و ساکت نشسته‏اند. ما انتظار داریم دانشجوهای ما بروند و بگردند تا جهان‏های بنشسته در گوشه‏ای را پیدا بکند.

3ـ برقرار کردن ارتباط عاشقانه با خدا از طریق ادعیه به خصوص مناجات‏های عاشقانه و زیبایی که در صحیفه سجادیه است. ما بخشی از خلوت خود را حتماً باید با این دعاها پر کنیم .

4ـ داشتن ارتباطات اجتماعی سالم و دو طرفه با همنوعان. باید توجه داشت ارتباطات یک طرفه عمدتاً به وابستگی می‏انجامد و خود عامل سلب شادی می‏شود.

5ـ در کنار تمام این‏ها، مسأله جسم مهم است. برای شادی‏های ما جسم باید سالم و دارای تغذیه مناسب و خوب باشد. ورزش بین جوان‏های ما خیلی فراموش شده است.

6ـ ارتباط با طبیعت نیز شادی آور است. یکی از روان‏شناسان می‏گوید: آنهایی که دلبسته یک چیز مرده‏اند، وجودشان هم مرده است.

امام رضا(ع) می‏فرماید: سه چیز روح انسان را جلا می‏بخشد: نگاه کردن به آب روان، به سبزه و به صورت زیبا (صورت زیبایی که انسان از آن لذت حلال ببرد).

 

 ما باید قدر خودمان را بدانیم و یاد بگیریم، اگر خودمان را دوست داریم، نگاهمان را به منظره‏های بد نیندازیم. گوشمان را به شنیدن صدای ناهنجار عادت ندهیم. گوش و چشم و دهان انسان دریچه‏های ورودی جهان بیرون به جهان درونند .

7ـ ارتباط داشتن با گنجینه غنی ادبیات فارسی نیز برای آشنا شدن با راه‏های شادی و سعادت انسان بسیار اهمیت دارد

8ـ هنر اصیل نیز عامل خوبی برای کسب شادی و نشاط است. بسیاری از آهنگ‏هایی که دانشجویان ما گوش می‏دهند، از نظر زیبا شناختی، خشن و آزار دهنده روح هستند .

9- باید بدانید پرخوری، کم خوابی، پر خوابی، خواب بعد از طلوع آفتاب نیز ـ آن چنان که در روایات آمده است  کسالت و خمودگی می‏آورد.

10- گفتن و شنیدن لطیفه‏های سالم نیز در شادی انسان موءثر است. در روایات آمده است: یکی از معصومان از یاران خود پرسیدند: آیا با هم شوخی و مزاح می‏کنید؟ گفتند نه. حضرت به آن‏ها فرمود: کار خوبی نمی‏کنید. البته شوخی زیاد هم وقار را کم می‏کند .

بحث تعامل بین نقش فرد و جامعه در شادی، بحثی جالب است که می‏تواند موضوع بررسی قرار گیرد. وقتی ما به اطراف خود دقت می‏کنیم، می‏بینیم که در جامعه اطراف ما ـ با این که جامعه‏ای دینی است و در دین ما این همه توصیه به شادی شده- شادی و نشاط در بین مردم کم‏تر دیده می‏شود. به نظر من، در این شرایط حداقل کاری که می‏توان انجام داد این است که جاهایی که می‏بینیم عوامل اجتماعی مانع شادی می‏شود، با آن برخورد کنیم و سعی کنیم حق خودمان را از جامعه بگیریم، البته با رعایت اعتدال رفتاری. اما اگر دیدیم این تلاش‏ها به نتیجه نرسید، سعی کنیم درون خودمان را به صورت‏های مختلف آرام کنیم. شادی انسان سقفی است که ستون‏های بسیاری آن را نگه داشته‏اند. سلامت جسمی، دوستان خوب، همسر و فرزندان خوب، عشق به مطالعه و... . حال اگر یکی از این ستون‏ها مشکل پیدا کرد، انسان نباید با دست خود سایر ستون‏ها را هم خراب کند؛ بلکه باید با تقویت سایر ستون‏ها از ریزش سقف ممانعت به عمل آورد. مخاطب من در این‏جا جوانان هستند. این که جوان صبح زود از خواب بلند شود، ورزش کند، به طور منظم به فکر غذایش باشد، در زندگی‏اش برنامه و نظم داشته باشد و... این ها همه دست خود آدم است. به هر حال باید با یک دوراندیشی و تصمیم قاطع وارد کارزار شد.

* خوب، پس از چند سؤال کاربردی، مایلم دوباره بحث را به حوزه نظری بکشانم. به نظر شما، آیا ریشه شادی و نشاط در درون انسان قرار دارد یا عوامل بیرونی نقش اساسی‏تری در شادمانی انسان بازی می‏کنند؟

- مولوی جواب شما را در این بیت زیبا داده است:

                     اصل لذّت از درون دان نی برون                                                         ابلهی دان جستن از فسق و فسون

خلاصه این که اصل لذّت از درون است نه از بیرون. این طور نیست که به صرف این که در باغیم شاد هم باشیم. اگر بینشمان و هدفمان و درونمان ناشاد باشد، در ظاهر نیز ترش رو و ناشاد خواهیم بود.

* اگر شادی درون را بخواهیم موجب شادی برون قلمداد کنیم، آنگاه این حدیث را که می‏گوید «حزن مؤمن در درون او است ولی شادی و نشاط در ظاهر او» چگونه توجیه خواهید کرد؟

- بله، این حرف هم درست است به نظر من، در این جا ما باید به تفاوت دو مقوله افسردگی و اندوهگینی اشاره داشته باشیم. آدم افسرده احساس گناه می‏کند، ناامید است، خودش را مقصر همه بدی‏ها می‏داند؛ به تعبیر دیگر، ما یک حزن سازنده داریم و یک حزن مخرب.

حزنی که به هوشیاری و تحرک منتهی شود، حزن ممدوح و سازنده است. در مقابل حزنی که تنها حسرت خوردن و گوشه نشینی در آن باشد، به هیچ وجه مطلوب نیست و به شادی هم نمی‏انجامد.

به نظر من، آن حزنی که در حدیث از آن یاد شده، حزن سازنده است. بررسی گذشته و پیگیری آینده در چنین حزنی نهفته است. اما از لحاظ ظاهری به ما گفته‏اند مهم‏ترین خصوصیات یک مؤمن حسن خلق است. در احادیث داریم که حسن خلق روز قیامت پا به پای نماز بندگان سنجیده می‏شود. در ترازوی اعمال انسان نیز هیچ چیزی از حسن خلق سنگین‏تر نیست. حسن خلق دوستان آدم را زیاد می‏کند.از امام صادق(ع) پرسیدند: حسن خلق چیست؟ حضرت فرمود: چهره گشاده، کلام زیبا، رفتار نرم و انعطاف‏پذیر. چهره گشاده پلی است برای ارتباطات سالم و سازنده با مردم. از این که دقت خود را در اختیار ما گذاشتید، بسیار سپاس گزاریم.

دسته ها :
جمعه هفدهم 8 1387

شادی پایدار

شاد باشیم و دیگران را شاد کنیم (3)

دو گل

برای خواندن مقاله قبل اینجا را کلیک کنید

در ادامه صحبت پیرامون شادی، در این مقاله پرسش و پاسخ را با نظرات آقای دکتر گلزاری در مورد شادی های کاذب پی گیری می کنیم.

* شاید بتوان ناپایداری این قبیل شادی‏ها را پذیرفت . اما دلیل شما برای این که این شادی‏ها کاذب هستند چیست؟ آیا این مقولات را نمی‏توان پاسخی به یک نیاز انسانی قلمداد کرد و لذت ناشی از ارضای آن را حقیقی دانست؟

- ببینید من در طول دوران زندگی علمی و کاری خود جوان‏های بسیاری را دیده‏ام که پس از لحظه‏های غافل کننده شادی‏های نوع کاذب، زانوی غم بغل گرفته‏اند، گریه کرده‏اند و در موارد حاد، دست به خودکشی زده‏اند. دلیل آن هم به نظر من این است که چنین افرادی وقتی به خود آمده‏اند و آن غوغا را تمام شده یافتند، باز خودشان را با همه ضعف‏ها و واقعیّت‏های تلخ زندگی که به نحوی قصد فرار از آن را داشته‏اند، رو به رو دیده‏اند.

* خوب این جا این سؤال پیش خواهد آمد که چگونه می‏توان نیازهای حقیقی را تشخیص داد تا در پرتو آن به تمیز میان شادی‏های واقعی و شادی‏های کاذب دست پیدا کرد؟

- تعبیر زیبایی در قرآن راجع دنیا و آخرت وجود دارد که می‏تواند سؤال شما را جواب دهد. قرآن تفاوت آخرت را با دنیا این گونه بیان می‏دارد که

«و الاخرة خیر و ابقی»؛ یعنی آخرت دو خصوصیت دارد که دنیا از آن بی بهره است: در آخرت هم خیر است و هم تداوم.

بر همین اساس، شما می‏توانید امور دنیایی را از امور آخرتی تشخیص بدهید. شادی ناشی از مواد مخدر، و... که نه خیری در آن است و نه تداومی دارد، بر اساس فلسفه الهی از مقولات دنیوی هستند. همان طور که از این تعبیر زیبای قرآنی پیدا است، دنیا در این جا به معنای هر چیزی است که ما را از خدا غافل بدارد و به امور غیر مفید و زود گذر بکشاند. در این میان، کار دین آن است که ما را از ظواهر دنیا و لذت‏های آنی‏اش جدا کند و به امور متعالی و پایدار فراخواند. بر این اساس، هر عملی که این اختیار و آگاهی را که وجه ممیزه انسان از حیوان است افزایش دهد، برای یک انسان سالم و در جست‏وجوی تکامل مفید و مطلوب خواهد بود و متقابلاً هر عاملی که جلوی این اختیار و آگاهی را بگیرد، عامل منفی قلمداد خواهد شد. روی این حساب، راه برخورد با واقعیت‏های زندگی پناه آوردن به چنین عوامل ظاهراً نشاط آور نیست. دانشجویی که به خاطر بی‏برنامه‏گی‏اش دچار شکست تحصیلی شده، اگر انسان سالم و واقع بینی باشد، نباید دچار ناامیدی شود و توانایی‏هایش را فراموش کند و به چیزهایی پناه ببرد که حقیقتاً از حل مسائل او ناتوانند. او باید بفهمد علت شکستش چه بوده و در صدد برخورد منطقی با آن باشد.

*به نظر می‏رسد، بحث به جای خوبی رسیده است. یکی از عوامل مهمی که نشاط و شادی جوانان دانشجو را با تهدید روبه‏رو می‏کند، مشکلاتی است که دانشجویان متناسب با سنین جوانی و صفت دانشجویی خود با آن روبه‏رو می‏شوند. خوب است راهکاری برای برخورد با این مشکلات پیشنهاد دهید تا دانشجویان با عمل به آن از تأثیرگذاری مشکلات بر شادی و نشاط خود جلوگیری کنند.

- به نظر من،

بهترین راه برای برخورد با مشکلات و حل آن این است که جوان دانشجوی ما مسائل و مشکلات زندگی دوران جوانی یا دانشجویی خودش را به چیزهای غیر قابل کنترل مستند نکند.

 خیلی از دانشجویان را دیده‏ام که برای مثال استعداد کم، شانس و حتی قسمت و خواست خدا را در تحلیل مشکلات زندگی خود وارد می‏کنند. به نظر من، این افراد با چنین استدلال‏هایی نمی‏خواهند بپذیرند که شکست خورده‏اند و علت اصلی شکستشان هم خودشان بوده‏اند. به عقیده من، ندیدن و انکار ضعف‏ها آدم را بیش از پیش دچار ضعف می‏کند.

روشی را من غالباً برای برخورد با مشکلات جوانان پیش می‏گیرم این است که اول از شخص می‏خواهم مشکلاتش را یادداشت کند. بعد به او می‏گویم کدام یک از این مشکلات غیر قابل تغییرند؛ برای مثال، این که پدر یا مادر کسی فوت کرده، عاملی غیر قابل تغییر است و من باید آن را بپذیرم و راضی باشم و با استدلال‏هایی آن را برای خودم حل کنم؛ برای مثال اگر پدرم فوت کرده، باید قبول کنم این ضربه مهمی در زندگی به من زده است؛ اما باید از خدا بخواهم او را رحمت کند؛ کلّ شی‏ء هالک الّا وجهه.مثال دیگری برایتان بزنم. شاید باورتان نشود که عده قابل توجهی از دانشجویان دختر ما از جنسیت خودشان راضی نیستند. آدم اگر از جنسیت خودش راضی نباشد، نمی‏تواند شادی و نشاط داشته باشد. چنین مسائلی در اختیار خود انسان نیست.

اما یک سری مشکلات قابل حل است، البته برخی در دراز مدت و برخی در کوتاه مدت. من سعی می‏کنم به جوانان بیاموزم که باید با عزم قاطع به مصاف این مشکلات و عوامل قابل حل رفت. همین اندازه که شخص دریابد بسیاری از مسائل قابل حل است و کنترل آن‏ها در اختیار خود او است، موجب شادی‏اش می‏شود. وقتی شما مسائل پیش رویتان را مرتب کردید، خواهید دید که حل آن‏ها بسیار ساده‏تر از آن چیزی است که در اول تصور می‏کردید. بخشی از این مسائل به دست دیگران قابل حل است که می‏توان آن ها را با یک تماس و رابطه صمیمانه مرتفع کرد. پس آن بخش از مشکلات که حل آن‏ها در کوتاه مدت ممکن است و خود انسان می‏تواند از پس آن برآید، می‏گوییم بلند شو برو آن‏ها را انجام بده. این که بنشینی و غصه بخوری کار حل نمی‏شود. بیش‏تر وقت‏ها دانشجویان 70 درصد انرژی خود را صرف چیزی می‏کنند که غیر قابل حل است. در این صورت، دیگر انرژی‏ای نمی‏ماند که صرف مسائل قابل حل کنیم.

حضرت علی (ع) می‏فرماید: مشکلات تو دو دسته‏اند یا قابل حل هستند یا غیر قابل حل. اگر غیر قابل حل هستند، صبر کن و اجر صبر را خدا به تو می‏دهد و این صبر بر قضای الهی است. اگر قابل حل هستند، یک لحظه از دنبال راه حل رفتن دوری و غفلت نکن. در مشکلات قابل حل نباید بگوییم راضی‏ام به رضای خدا.

منبع: طوبی، پژوهشکده تحقیقات اسلامی

دسته ها :
جمعه هفدهم 8 1387

شادمانی به شما هدیه نمی شود!

شادی

شادمانى به کسى هدیه نمى‏شود. منتظر اقبال نباشید. خود ارزیاب کارهاى خویش گردید و درس شهامت آفرینى را خوب حفظ کنید.

 

1.انتقاد پذیرا باشید

اگر شما فکر مى‏کنید به نظریات و کارهایتان هیچ انتقادى وارد نیست مطمئن باشید که به بیمارى خودپسندى دچار شده‏اید. این بیمارى در زمانى کوتاه فرد را در میان انبوه آشنایان و دوستان به رنج تنهایى گرفتار مى‏سازد. به فرموده امام‏على(ع): دشوارترین تنهایى خودپسندى است.

این که همه ما باید بکوشیم پیوسته در انجام هر کار دقت لازم را به کار گیریم بدین معنا نیست که انتظار داشته باشیم همیشه کارهایمان بى‏عیب و مورد رضایت همگان باشد. چنین کسانى معمولاً از انتقاد و خرده‏گیرى خیلى بیشتر دلسرد و دلتنگ مى‏شوند.

کوچکى و بزرگى انتقادها بیشتر به نظر خود ما بستگى دارد. ماییم که گاه انتقاد کوچک را آن قدر بزرگ مى‏پنداریم که براى هلاکت‏مان کافى است.

  یکى از دلایل نپذیرفتن انتقاد و دلتنگ شدن از آن، خوش‏گمانى نسبت به کارهاى خود است؛ حال آن که بسیار اتفاق افتاده که پس از گذشت مدتى خود با انتقادگران هم عقیده شده و به اشتباه خویش پى برده‏ایم. پس چه بهتر که همیشه در برابر انتقادات دیگران موضع‏گیرى نکنیم و به زمان فرصت دهیم تا میان ما و انتقادکنندگان قضاوت کند.

2. اراده خود را تقویت کنید

رویدادهاى روزانه تا چه میزان سبب دگرگونى احوال شما مى‏شود؟ از اظهار نظر دیگران درباره خود تا چه اندازه دلتنگ مى‏شوید؟ چرا بعضى خیلى زود به دیگران دلبسته مى‏شوند؟ به چه علت عده‏اى زود هیجان‏زده و خشمگین مى‏شوند؟ یا مى‏ترسند و ناامید مى‏گردند؟پاسخ این همه را باید از اراده‏ها پرسید.

اگر مى‏خواهید به آرامش نسبى و اطمینان خاطر و اعتماد دست یابید و نیروهایتان بیهوده صرف امور بى‏ارزش نشود، اگر دوست دارید در هنگام تصمیم‏گیرى‏ها سنجیده‏تر عمل کنید و تعادل روانى خویش را حفظ نمایید، تا مورد توجه و علاقه آشنایان باشید، پیش از هر کار باید نیروى اراده خود را تقویت کنید.

اراده نیروى درونى است که مهار انگیزه‏ها و رفتارها را بر عهده دارد. تقویت آن تنها یک راه بیش ندارد: تمرین.

تأکیدهاى پیشوایان معصوم مبنى بر «ترک پیروى از هواى نفس»، ریشه در همین امر دارد که پیروى از تمایلات به طرز شگفت‏آورى سبب سستى اراده مى‏شود. امام على(ع) در همین باره فرموده است: برترین مردم کسى است که از پیروى نفس سر بتابد.1 نیز فرموده است: آن که به تمایلات پیروز شود نجات یافته است.2

شیوه تمرین تقویت اراده بسیار ساده است. تنها لازم است بپذیرید که پس از مدتى تمرین به طور معجزه‏آسا از اراده پولادین برخوردار خواهید شد. بدین منظور مدتى از روش‏هاى زیر استفاده کنید:

1)در هنگام خشم از تصمیم‏گیرى و سخن گفتن بپرهیزید و تا حدّ امکان آرام و بى‏تفاوت باشید. زمانى که به بدگویى و غیبت دیگران بسیار حریص شدید از این کار به شدّت بپرهیزید. از یاد نبرید که خشم و هیجان از بزرگ‏ترین عوامل مصرف کننده نیروى عصبى شماست.

2)سعى کنید بیشتر اوقات سکوت خود را حفظ کنید. چون از خبرى آگاه شدید با شتاب‏زدگى آن را به دوستان اطلاع ندهید و کمى صبر کنید و بعد در صورت لزوم به آرامى به آنها اطلاع دهید.

3)هیچ‏گاه نسنجیده لب به سخن نگشایید. زمانى که چیزى مى‏شنوید با عجله درباره آن اظهار عقیده نکنید. اگر کسى با یاوه‏گویى در صدد آزرده‏سازى شما برآمد معمولاً مؤثرترین ابزار براى تلف کردن نیروى عصبى او، سکوت و آرامش است.

4)خستگى و کم‏خوابى به طور مرموز سبب تضعیف اراده است. فرد خسته زودتر رنجیده و شتاب‏زده مى‏شود و تصمیمات نابجا مى‏گیرد. کم خوابى نیز عامل خستگى است، که باید از آن پرهیز کرد.

3. قربانى تعارف نشوید

هیچ گاه گفتار آسمانى را از یاد نبرید که، فرد کمرو، روزى‏اش ناچیز است. «روزى» تنها مبلغ پولى که ما در اندوخته داریم، نیست. زمانى که شما با شهامت نتوانید از عوامل زیان‏آور پیرامون خود پیشگیرى کنید و در مقابل خواهش نارواى دوستان پاسخ منفى دهید، کم‏روزى خواهید بود. بسیارى از ما بخشى از سرمایه‏هاى مادى و معنوى خود را به سبب کمرویى و تعارفات پوچ، قربانى مى‏کنیم. گفتگوهاى بى‏نتیجه و هدر دهنده عمر، تماس‏هاى تلفنى بى‏فایده، همنشینى اجبارى با اشخاص، برآوردن توقعات بیجاى افراد به علت شرم حضور، همه عواملى است که ما را قربانى مى‏کند.

کسى که براى عمر خود ارزشى قائل است به آسانى به دیگران فرصت تباه کردن آن را تقدیم نمى‏کند.

 زمانى که شما خود را پایبند اصول اخلاقى، وقت‏شناس و هدف‏مند نشان دهید اطرافیان همان گونه که مى‏خواهید با شما رفتار مى‏کنند و عزّت نفس و عقاید شما را بازیچه قرار نمى‏دهند.

4. با برنامه‏ریزى به شادکامى دست یابید

کسانى که براى هر موقعیت، برنامه‏اى مخصوص طرح‏ریزى مى‏کنند زودتر به شادکامى دست مى‏یابند. پیش از آن که در اجراى طرح و برنامه‏اى دچار ناکامى شوید، طرحى جایگزین آن در نظر گیرید، تا مبادا در اثر شکست، بى‏هماهنگى شما را دلسرد و ناتوان کند. در خاطر داشته باشید که ناکامى و شکست بسیار مرموزانه حس ارزشمندى شما را خدشه دار مى‏کند و به ناامیدى وا مى‏دارد. بدین منظور باید پیوسته براى همه برنامه‏هایتان، طرح و برنامه جایگزین داشته باشید، تا احساس شکست و رنجش به سویتان هجوم نیاورد و نیرویتان را بى‏سبب تضعیف نکند.

از زندگى مورچگان درس بیاموزیم، که هرگاه از میان هزاران راه، همه را به ظاهر بسته ببینند، ناامید نمى‏شوند و در جستجوى راه تازه از کوشش باز نمى‏ایستند.

 

5. از احساس فرودستى فرار کنید

پیوسته کسانى پیرامون ما یافت مى‏شوند که از اظهار تواضع‏هاى بى‏موردشان پشیمان و رنجیده خاطرند. از یاد نبرید که تواضع به معناى اظهار فرودستى و ناتوانى نیست. تواضع میوه شناخت و شعور و بالندگى است، نه بازتاب ناتوانى.

اظهار فروتنى در مقابل امتیازات دیگران، علامت قدرشناسى و اهمیت دادن به کوشش‏هاى آنان است، نه وسیله‏اى براى مسلط کردن دیگران بر خود.

 تواضع نیز نباید پیوسته یکجانبه مراعات شود. زیرا در آن صورت ابزار سلطه جویان خواهد شد.

شاد باشید و از این شادی لذت ببرید .

 

پى‏نوشت:

1. غررالحکم، عبدالوهاب آمدى، ش‏4870.

2. همان، ش‏48885.

منبع :مجله پرسمان - باتغییر وتلخیص

دسته ها :
جمعه هفدهم 8 1387

در پیچ و خم موفقیت

پله های کمال

مطلبی که پیش‌روی شماست بی‌تردید جزء بارزترین حقایق و واقعیات زندگی همه ماست. بسیاری از ما فکر می‌کنیم که برخی از اعمال و تفکرات به سود ما خواهد بود. در حالیکه ممکن است برعکس، انجام آن فکر یا فعل، می تواند  امری زیان‌بخش و نابخردانه باشد. مثلا" در اندیشیدن به گذشته دردناکمان، باور و یا تصور اغلب ما این است که چنانچه خاطرات تلخ گذشته‌مان را برای خود و یا دوستان تعریف کنیم از غم و اندوه می‌کاهد، در صورتی که بازگویی آنچه که به صورت ناگوار برایمان رخ داده شروع دوباره حزن و افسردگی و رنج روحی و جسمی، خواهد بود. بنابراین...

هیچ‌گاه خود را مسئول حوادثی که امکان کنترل آن را نداشته‌اید قلمداد نکنید.

بخشودن، لطف به دیگران نیست، لطفی است که ما در حق خود می‌کنیم تا ذهنی را برای پذیرش امور خوب و نیکو باز کنیم.

مهم عشق ورزیدن به کسانی است که به شما بد کرده‌اند تا آزاد شوید.

کار زشت سریع‌تر از فرو رفتن کارد در گوشت در صاحب خود اثر می‌گذارد (امام صادق «ع»).

 آنچه دیگران در مورد شما فکر می‌کنند به خودشان مربوط است. مردم به نحوی که دوست دارند فکر می‌کنند، عقیده آنها نسبت به شما مهم‌تر از عقیده خودتان نسبت به شما نیست.

تفاوت موفقیت و شکست در اتفاقاتی که می‌افتد نیست. بلکه تعبیر ما از این از این اتفاقات این تفاوت را ایجاد می‌کند.

اگر قلباً معتقد نباشید که می‌توانید به هدف برسید از همان اول به کار خود لطمه زده‌اید.

اگر احساس اندوه می‌کنید علتش این است که همه علل شادی را از ذهن خود حذف کرده‌اید.

 اعتماد به نفس در کسانی فوق‌العاده چشم‌گیر است که خودشان را خیلی خوب می‌پذیرند.

پله های کمال

 

آرام باشید هر چند طرف مقابلتان اشتباه می‌گوید.

کسانی که می‌خواهند همه از آنها راضی باشند، عملا" در تلاشند که خود نباشند.

هنگامی که خود را تمام و کمال به خدا بسپارید از هر وضعیت به ظاهر مخالفی برکت‌هایی عظیم به سوی شما سرازیر می‌شود.

خیرخواهی انسان نیک‌خواه پیرامونش هاله‌ای عظیم از حمایت می‌آفریند از این رو هر سلاحی که به سوی او نشانه رود کارگر نخواهد افتاد. به عبارت بهتر محبت و رضامندی، دشمنان درون او را نابود می‌کنند از این رو برون از خویش نیز دشمنی نخواهد داشت.

طرز تفکر نادرست همه تجربه‌های ناخوشایند را به زندگی فرا می‌خواند.

منبع: برگرفته از کتاب رازهای موفقیت در زندگی، تألیف منصوره صفایی. با تغییر و تلخیص

دسته ها :
جمعه هفدهم 8 1387

اعتماد به نفس آری، خود پسندی هرگز

اعتماد به نفس دینی (1)

اعتماد به  نفس

یکى از اهداف تربیتى که همواره مورد توجه مربیان بوده, پرورش روحیه خودباورى و اعتماد به نفس است. اتکاى به نفس عبارت است از این که انسان به خود تکیه کند, موفقیت و ناکامى را معلول افکار و اعمال خود بپندارد و به یارى دیگران چشم ندوزد. ریشه این کمال انسانى در وجود هر فردى نهفته است. کودک در سن سه سالگى به صراحت به خود آگاهی مى رسد و به تدریج به خود توجه پیدا مى کند(1), از این رو استقلال طلبى و بى نیازى از دیگران از ژرفاى احساسات بشرى و تمایلات فطرى سرچشمه مى گیرد. دین اسلام, نه تنها از این تمایل درونى جلوگیرى نکرده بلکه در جهت رشد و تعالى آن برنامه ریزى کرده است.

تفاوت اعتماد به نفس با خودپسندى

اعتماد به نفس که یک فضیلت اخلاقى است, نباید با نخوت و خودپسندى اشتباه شود, در اعتماد به نفس, تکیه بر   واقعیت ها و تصویر منطقى از خویشتن است، در حالى که در خودپسندى, تصویرى افراطى و اغراق آ میز به چشم     مى خورد و هرگز تصویر ذهنى با واقعیت تطبیق ندارد. بر این اساس, اسلام آن را معلول نارسایى عقل می داند و به شدت محکوم کرده است.

اعتماد به نفس و توکل

چه بسا تصور شود که اعتماد به نفس با اعتماد به حق و توکل منافات دارد, در حالى که در معناى اعتماد به نفس, نفى اتکاى به خدا لحاظ نشده است; انسان مؤمن با این که از سرمایه اعتماد به نفس برخوردار است اما هرگز خود را بى نیاز از خالق نمى داند, توکل , نقطه مقابل تکیه کردن بر غیر است.  از پیامبر(ص) نقل شده که فرمود: از جبرئیل پرسید: توکل چیست؟ گفت: علم به این که مخلوق نفع و ضررى نمى رساند و بنده اى که مأیوس از کمک دیگران باشد, براى غیر خدا کارى انجام نمى دهد ،  به غیر از خدا امید نمى بندد و از غیر خدا نمى ترسد و به غیر خدا طمع نمى ورزد (2). بنابراین تفسیر, ضریب قدرت روحى و مقاومت او در برابر مشکلات بالا مى رود.

نور رحمت

آثار و فواید اعتماد به نفس

اعتماد به نفس آثار فردى و اجتماعى زیادى دارد که مهم ترین آن ها عبارت اند از:

موفقیت: یکى از عوامل مهم پیش رفت علمى و کامیابى در انسان, اعتقاد به توانایى هاى فردى است. مطالعات روان شناسان بارها نشان داده است که نگرش مثبت علت اصلى توفیق اشخاص در کارها. اعتماد به نفس, تردید و بى ثباتى را زایل مى کند. تحقیقات انجام شده در مدارس مختلف به ویژه مدارس استثنایى نشان مى دهد که هر قدر فرد احساس و نگرش مثبتى نسبت به خود داشته باشد, موفقیت بیشترى در امور تحصیلى از خود نشان مى دهد (3).

پایدارى در راه هدف: در سایه اعتماد به نفس و خودباورى, قدرت مواجهه با مشکلات افزایش مى یابد.از نظر روایات افرادى که به اراده خویش متکى اند, اگر به مصیبتى دچار شود, صبر مى کند وشکست نمى خورد (4).

سلامت روان: یکى دیگر از آثار اعتماد به نفس حفظ سلامت روان است. مازلو مى گوید: ما براى سلامت روانى خود نیاز به احساس اعتماد به نفس مثبت و قوى داریم(5).  این امر وقتى روشن مى شود که بدانیم ضعف اعتماد به نفس, عوارضى چون نگرانى, بى ثباتى, اضطراب, بدبینى, پر خاشگرى, افسردگى, خودکم بینى, وسواس و غیره دارد.

اعتماد به نفس, نقش مؤثرى در جلب اعتماد دیگران دارد, چون تأثیرگذارى بر افراد بستگى زیادى به قدرت ایمان و خودباورى دارد.

                   اگر در جهان بایدت برترى                                                  نباید که خود پست و دون بشمرى

امام على(ع) مى فرماید: الرجل حیث ا ختار لنفسه ان صانها ارتفعت و ان ابتذلها اتّضعت; ارزش شخصیت هر فردى, وابسته به روشى است که اتخاذ مى کند; اگر نفس خود را از پستى بر کنار داشت, رفعت مقام پیدا مى کند و اگر آن را خوار شمرد, به پستى مى گراید(13).

4 ـ رشد اجتماعى:روان شناسان براى رشد اجتماعى, شاخص هایى را ذکر کرده اند که عبارت اند از: استقلال, پذیرش مسئولیت و آینده نگرى (6).  یکى از پایه هاى واقعى رشد اجتماعى, اعتماد به نفس است. عدم سازگارى با محیط نتیجه بى اعتمادى و ضعف نفس است. اشخاصى را که مى بینید خجول، پرخاش گر, ساکت، پرگو و یا بى تصمیم هستند به خود اطمینان و اعتماد ندارند(7) .

ادامه دارد...

پی نوشت ها

1ـ محمدعلى سادات, راهنماى پدران و مادران, ج1, ص37.

2-بحارالانوار, ج68, ص138.

3ـ غلامعلى افروز, مباحثى در روان شناس و تربیت کودکان و نوجوانان, ص114

4-بحارالانوار, ج71, ص69.

5ـ غلامعلى افروز, همان, ص114.

6ـ رشد شخصیت, ترجمه سیما نظیرى, ص100.

7ـ محمدتقى فلسفى, همان, ص342.

منبع: طوبی، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، نوشته محمد سبحانی نیا

دسته ها :
جمعه هفدهم 8 1387

گوهر نهفته خود را دریاب

اعتماد به نفس دینی (4)

پروانه رها شده

 

در مقاله قبل چهار مورد از راه کارهاى تقویت اعتماد به نفس را بیان کردیم, که عبارت بودند از: خود ارزش مندى, خودشناسى, خود پنداره مثبت و خود اتکایى; اینک راه کارهاى دیگر را پى مى گیریم.

5-  رویارویى با مشکلات: متأسفانه بعضى افراد مادامى که در زندگى شکست نخورده اند یا مانع و مشکلى بر سر راهشان قرار نگرفته, نمى توانند از توانایى هاى خود آگاه شوند; به عبارت دیگر گوهر نهفته این عده فقط در سایه شداید آشکار مى گردد.

یکى از روان شناسان مى گوید:  هرگاه ما به طرز صحیح با مشکلات رو به رو شویم, مشکلات نه تنها مانعى فرا راه ما نخواهند بود, بلکه به پیش رفت و ترقى ما کمک خواهند کرد (1). 

روبرو کردن کودکان و نوجوانان با مشکلاتى که با وضع فکرى و جسمى شان تناسب داردسودمند است.  حمایت بى دریغ و افراطى و محبت هاى بیجاى بعضى پدران و مادران و دور نگه داشتن فرزندان از صحنه هاى سخت زندگى, عامل اصلى ضعف و سستى اراده آن ها در ایام جوانى است.

6 - تقویت اراده: یکى از مهم ترین راه کارهاى پرورش اعتماد به نفس, تقویت اراده و قدرت تصمیم گیرى است. 

عوامل خارجى بدون دخالت انسان, توانایى اثرگذارى بر نفس را ندارد. افراد با اراده نمى گذارند شکست ها و ناکامى ها آن ها را از پاى درآورد. گذشته, گذشته است و آن را نمى توان تغییر داد. ولى آینده هنوز خلق نشده است. در حقیقت, آینده را اندیشه و تلاش ما مى آفریند.

روش هاى کاربردى تقویت اراده

سؤالى که بسیارى از جوانان به دنبال پاسخ آنند, این است که: چگونه مى توان اراده را تقویت کرد؟ در این جا متناسب با بحث, بعضى از روش هاى تقویت اراده را بیان مى کنیم.

1. ارتباط با خدا: یکى از مهم ترین عوامل تقویت اراده, یاد خدا و ارتباط مداوم با پروردگار است . با این ملکه, غلبه بر احساسات و عادات ناپسند و تصمیم گیرى در موقعیت هاى خطیر, میسّر مى شود.

2-  مبارزه با عادات ناپسند: یکى دیگر از راه هاى تقویت اراده, ترک عادات ناپسند و مخالفت با خواسته هاى نفسانى است. البته ترک عادات به یک باره آسان نیست, چون عادات مانند صفات ذاتى, مقتدر و نیرومندند.

 3- تلقین: یکى دیگر از عوامل تقویت اراده, تلقین است. معمولاً افراد سست اراده از واژه (نمى توانم), (غیرممکن است) زیاد استفاده مى کنند, در حالى که اگر راه (نمى توانم) را به ذهن خود ببندند و دریچه روشنایى (مى توانم) را به روى خویش بگشایند, قطعاً به موفقیت خواهند رسید.کسى که فاقد اعتماد به نفس است, مى تواند از این فرمول تلقین به نفس استفاده کند که بگوید: هر روز بیش از پیش از هر لحاظ اعتماد به نفس من بهتر مى شود. با توجه به تحقیقاتی که انجام شده معلوم شده است که مواقع شب و قبل از خواب, بهترین موقع براى انجام تلقین به نفس است.

امام على(ع) مى فرماید: (روّ تحزم فاذا استوضحت فاجزم; در امور, تحقیق کن تا تمام جوانب براى تو روشن شود و هنگامى که امر واضح شد در انجام آن مصمم باش (2).

 4- کسب تجارب موفقیت آمیز: یکى از روان شناسان مى گوید: براى کسب اعتماد به نفس, یادگیرى مهارت ها و    تخصص ها نقش مؤثرى دارد. اگر کسى در یکى از رشته ها تخصص لازم را پیدا کرد, با این احساس که توانایى کارى را دارد که دیگران از انجام آن عاجز و ناتوان اند،  اعتماد به نفس و انگیزه و جرأت و تلاش و پشتکار وی تقویت خواهد شد و راهی به سوی موفقیت خواهد داشت.

5- تربیت صحیح والدین: پایه هاى نخستین رشد شخصیت و اعتماد به نفس, در سال هاى اولیه زندگى کودک و در دامن والدین و کانون گرم خانواده نهاده مى شود. اعتماد به نفس در کودکانى که در خانواده هاى گرم و نوازش گر پرورش یافته باشند, بیشتر رشد مى کند;  ارتباط صمیمى با فرزندان و احترام به آن ها،  آزادى دادن به فرزندان و توجه به جنبه هاى مثبت از عوامل افزایش اعتماد به نفس در جنبه های تربیتی است.

قسمت اول و دوم مقاله

پی نوشت ها:

1ـ سید مجتبى موسوى لارى, رسالت اخلاق در تکامل انسان, ص345.

3ـ بحارالانوار, ج68, ص341.

منبع: طوبی، پژوهشکده تحقیقات اسلامی

دسته ها :
جمعه هفدهم 8 1387
X