آیا تا به حال آرزو کردهاید که ای کاش اعتماد به نفس و خودباوری بیشتری داشتم؟
آیا منتظرید کارهای خاص، مشخص و از قبل تعیین شدهای را در زندگی خود به انجام برسانید تا بعد از آن احساس اعتماد به نفس و خودباوری کنید؟ آیا به هیچ کاری دست نمیزنید یا با بیعلاقگی و بیمیلی کارهایتان را انجام میدهید، به این امید که روزی اعتماد به نفس و خودباوری به طرزی معجزهآسا به سراغتان بیاید؟ اغلب ما فکر میکنیم که اعتماد به نفس یعنی اینکه به تواناییهای خود اعتماد و ایمان داشته باشیم اما با این نوع نگرش، شما زمانی احساس اعتماد به نفس میکنید که کاری را بدون ایراد و هیچ عیب و نقصی انجام دهید؛ حال آنکه اعتماد به نفس واقعی آن است که روی آگاهی و تواناییهای ما نیز تاثیر بگذارد.
اعتماد به نفس احساس ترسی است که شما از انجام کاری دارید، اما بهرغم آگاهی از این ترس به انجام آن اقدام میکنید. ادراکی که از خودتان دارید، تاثیر بسیار زیاد و شگفت انگیزی بربرداشت دیگران نسبت به شما دارد. تعبیر شما از خودتان یک واقعیت است؛ هر چه اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید، احتمال موفقیت شما نیز بیشتر خواهد شد. راه هایی وجود دارد که شما میتوانید با آگاهی از آنها، پایههای اعتماد به نفس خود را بنا کنید. به وسیله این راهکار شما میتوانید تاثیر ذهنیای را که برای دستیابی به این پتانسیل نیاز دارید، به دست آورید.
خوب لباس بپوشید: اگر چه نوع لباس انسان برای او شخصیت نمیآورد و انسانیت آدمها به نوع پوشش آنها نیست اما نوع پوشش انسان در چگونگی احساس او نسبت به خودش موثر است. هیچکس نمیتواند بیش از آنچه از ظاهر شما میبیند از شما شناخت و آگاهی داشته باشد. هنگامی که ظاهر شما خوب به نظر نمیرسد، طرز تلقی شما را نسبت به خودتان تغییر میدهد و باعث میشود همین تاثیر را بر دیگران نیز بگذارید. با مراقبت و رسیدگی به وضع ظاهرتان از این مزیت خود بهرهمند شوید.
در واقع اعتماد به نفس نتیجه باور قلبی و درونی شماست به تواناییها و قابلیتهایتان؛ حتی اگر از پس کاری برنیایید و شکست بخورید.
تند بروید: یکی از آسانترین روشهای گفتن اینکه یک شخص چه احساسی نسبت به خودش دارد، امتحان راه رفتن اوست. آیا آهسته راه میرود؟ راه رفتن او ناشی از خستگی است و آیا با زحمت و پردردسر به نظر میرسد یا پرانرژی و با عزم و اراده است؟ افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارند، تند راه میروند؛ آنها هدف مشخصی را در نظر دارند که به سوی آن گام برمیدارند؛ قرار ملاقات و کار مهمی برای انجام دادن دارند. حتی اگر شما برای رسیدن به مقصد خود عجله ندارید، میتوانید اعتماد به نفس خود را با برداشتن گامهایی با عزم و اراده نشان دهید؛ 25 درصد تندتر راه رفتن باعث میشود شما مهمتر به نظر برسید.
قرار گرفتن در حالتی خوب و راحت: راه رفتن هر شخص برای خود داستانی به همراه دارد؛ افرادی که شانههای افتادهای دارند و بیحال حرکت میکنند، افرادی هستند که فاقد اعتماد به نفس هستند. آنها نسبت به کاری که انجام میدهند علاقهمند و پرشور و شوق نیستند و از نظر دیگران نیز مهم به نظر نمیرسند. به وسیله تمرین کردن قرار گرفتن در حالت و وضعیت خوب، شما خود به خود از احساس اعتماد به نفس بیشتری برخوردار خواهید شد؛ به طور مستقیم و ثابت بایستید، سرتان را بالا نگه دارید و با چشمانتان با دیگران ارتباط برقرار کنید. بدین گونه، شما تاثیر مثبتی بر دیگران میگذارید و خودتان نیز متعاقبا احساس هوشیاری و قدرت و اختیار بیشتری دارید.
تبلیغ شخص: یکی از بهترین راههای ساختن اعتماد به نفس گوش دادن به سخنان الهامبخش و انگیزهدهنده است. متاسفانه فرصت گوشت دادن به حرفهای یک سخنران بزرگ بسیار محدود و کم است. شما میتوانید آن را با یک تبلیغ ساده جبران کنید؛ 30 تا 60 ثانیه از یک گفتار انرژیبخش، نکات برجسته و اهداف خود را بنویسید. سپس جلوی آینه بایستید و هر چه را که میدانید به افزایش اعتماد به نفس شما کمک میکند، با صدای بلند برای خود تکرار کنید.
سپاسگزاری و قدردانی: وقتی شما بر چیزی که میخواهید بیش از اندازه تمرکز کنید، ذهن شما دلایلی برای نداشتن آن خلق میکند. این باعث میشود که ذهن شما هوشیارتر شود. بهترین راه، تمرکز همیشگی بر حقشناسی و سپاسگزاری است. در طول روز وقتی را اختصاص دهید تا از کسانی که شایسته سپاسگزاری هستند، قدردانی به عمل آورید. موفقیتهای گذشته را به یاد آورید؛ مانند مهارتهای خاص و ویژه، لحظات مثبت. شما تعجب خواهید کرد که چطور این قدرشناسی بیشتر، باعث میشود که در راه موفقیت گام بردارید.
تعریف کردن از دیگران: هنگامی که ما درباره خودمان احساس منفی داشته باشیم، اغلب نسبت به دیگران نیز احساساتی بیپایه و اساس، ناشی از توهین و بیاحترامی داریم. این چرخه معیوب را بشکنید. عادت کنید از دیگران تعریف و تمجید کنید و بگذارید که این عادت در شما نهادینه شود. از بدگویی و توهین پشتسر دیگران خودداری کرده و سعی کنید از اطرافیانتان تعریف و تمجید کنید؛ بدین ترتیب احساس خوبی خواهید داشت و پایههای اعتماد به نفس خود را پیریزی خواهید کرد . با جستوجوی بهترینها در وجود دیگران، شما مستقیما بهترینها را در وجود خود نیز کشف خواهید کرد.
در ردیف جلو بنشینید: در مدرسه، محل کار و محافل عمومی در گوشه و کنار دنیا، مردم همیشه تلاش میکنند که ردیفی را در انتهای اتاق برای نشستن انتخاب کنند. بیشتر مردم ترجیح میدهند در ردیفهای عقبی بنشینند زیرا آنها از اینکه مورد توجه واقع شوند، هراس دارند. این واکنش ناشی از عدم اعتماد به نفس است. با این تصمیم که بعد از این ردیفهای جلویی را برای نشستن انتخاب کنید، شما میتوانید با غلبه براین ترسهای نامعقول، اعتماد به نفس خود را بالا ببرید. همچنین شما به عنوان افرادی مهم که ردیفهای جلو را انتخاب کردهاید، بیشتر مورد توجه و گفتوگو قرار خواهید گرفت.
بلند صحبت کنید: بسیاری از مردم در طول بحثهای گروهی هرگز بلندصحبت نمیکنند زیرا میترسند دیگران فکر کنند آنها چه حرفهای بیارزشی میزنند. این ترس در واقع به حق و سزاوار نیست.
منبع: همشهری
چند سال پیش، در یک غروب زمستانی، در مسیر محل کار تا منزل، از رادیوی اتومبیل، به یک مصاحبه گوش می دادم. اوایل مصاحبه را نشنیده بودم، اما آنچه شنیدم آن قدر جالب بود که مایلم خلاصه آن را برایتان نقل کنم.
طرف مصاحبه مردی شصت و چند ساله بود که ظاهراً بیشتر سالهای عمرش را با مشکلات روانی و جسمی سپری کرده بود. او در حدود سی سالگی، به دلیل مشکلات قلبی و ریوی، عملاً یک معلول و از کار افتاده بود.
دچار ترس های مرضی بسیاری شده بود که یکی از آنها ترس از ارتفاع بود. به او توصیه شده بود که زیاد به خودش فشار نیاورد و تا جایی که ممکن است راحت زندگی کند. او سالها به این توصیه عمل کرد، اما به هیچ وجه بهبود نیافت.
یک روز به این نتیجه رسید که از زندگی محدود و بسته ی خودش خسته شده است و باید کاری در این مورد انجام دهد. شب هنگام، به یک رستوران رفت و در حالی که سر میز نشسته بود و به دیوار روبرو نگاه می کرد، تصویری از قله مون بلان را در فرانسه، روی دیوار دید.
همان وقت و همان جا تصمیم گرفت که با بالا رفتن، از مون بلان بر ترس خود از ارتفاع غلبه کند. اندکی پس از آن، همه دوستانش را از تصمیم خود با خبر کرد.
او توانست مدت زیادی در سلامت کامل زندگی کند، تنها به این دلیل که از زیر بار مسؤولیت سنگین مراقبت از جسم خویش، شانه خالی نکرد.
در واقع، تعداد کسانی که از موضوع خبردار شدند، چنان زیاد شد که نمی توانست حرفش را پس بگیرد، چرا که در این صورت مضحکه ی دوستان خود می شد. به جای آنکه اجازه دهد چنین حالتی پیش آید، برنامه ی تمرین بدنی سختی را آغاز کرد. سپس به اروپا پرواز کرد و پس از استخدام یک راهنما، واقعاً از قله ی مون بلان بالا رفت.
از آن زمان تاکنون، او شش بار از مون بلان بالا رفته است و اکنون قصد دارد با یک صعود دیگر، رکورد جدید در کوهنوردی غیرحرفه ای ثبت کند.
حتی یک بار صعود خود را در هوایی بشدت برفی و در حالی انجام داد که درجه حرارت هوا تقریباً سی درجه زیر صفر بود. او برای حفظ آمادگی بدنی خود، روزی چند مایل می دود و حداقل دوازده بار طول استخر را شنا می کند.
کوهستان به جای ایجاد ترس از ارتفاع، مانند یک مغناطیس، او را به طرف خود می کشید. آیا می توانید تصور کنید که این مرد میانسال چگونه خود را مهار کرده است تا بتواند جسمش را از یک بدن معلول و از کار افتاده، تبدیل به بدنی کند که قدرت همراهی با یک کوهنورد با تجربه را داشته باشد؟
آیا می توانید تصور کنید که چند مایل دویدن و چندین بار طول استخر را شنا کردن در یک روز و آماده شدن برای چنین کاری، چه همتی می خواهد؟ اغلب ما برای گریز از چنین کار دشواری چقدر عذر و بهانه خواهیم داشت؟
" با این همه صرف انرژی و تحمل رنج برای به حرکت درآوردن یک بدن پیر و بیمار"، او با همین برنامه زندگی خود را نجات داده است. در تحلیل نهایی، او توانست مدت زیادی در سلامت کامل زندگی کند، تنها به این دلیل که از زیر بار مسؤولیت سنگین مراقبت از جسم خویش، شانه خالی نکرد.
آری می توانیم اگر بخواهیم.
منبع: برگرفته از کتاب "اینگونه می توانید"، نوشته پال هاوک
در موارد زیادی، افراد برای برنامه ریزی دچار ضعف هستند که احتمالاً به صورت مشکلاتی در حل مساله ظاهر می شود. حالا اگر چنین موقعیت دشواری با سطح بالائی از خشم همراه شود احتمالاً فرد پاسخ تکانشی ارائه می دهد. برای افراد، کار دشواری است که بیاموزند:
الف: پاسخ های خود کارشان را در هنگام خشم خنثی سازند.
ب: سازگاری با آن وضعیت را برنامه ریزی کرده و به موقع به اجرا در آورند.
ما اغلب وقتی با مساله و مشکلی برخورد می کنیم خشمگین می شویم و ناتوانی دراینکه ما مسئله ای را قابل حل بدانیم منجر به خشم ما شود . لذا ، حل مساله یکی از عناصر تشکیل دهنده کسب مهارت در مهار و کنترل خشم می باشد. در لحظه ای که خشم از بین می رود، و آرام می شوید، زمانی را به آرامی بنشینید و به آن چیزی که اتفاق افتاد فکر کنید. چه درس هایی می توانید از آن بگیرید و در آینده به کار ببرید؟ سوالات ذیل را از خود بپرسید:
چه اتفاقی افتاد که خشم من برانگیخته شد؟ آیا خشم من منطقی بود یا غیرمنطقی؟ واکنش من چگونه بود؟ نتایج واقعی واکنش من چه بود؟ الان چه احساسی دارم؟ در آینده نیاز است چه کاری انجام دهم؟
این بررسی باید تا حد امکان با فاصله زمانی بسیار کمی از موقعیتی که موجب خشم ما شده است، صورت گیرد.
زیرا «هنگامی که فرد در یک موقعیت هیجانی قرار دارد، بدان معناست که او برای یک نزاع به خوبی تجهیز شده است، اما برای حل مسئله، آمادگی بسیار کمی دارد.
موقعیت را دوباره ارزیابی کنید.
«یاد بگیرید بین واکنشهای طبیعی و آنهایی که بر پایه عقاید غیر منطقی قرار دارند، فرق بگذارید.»
«روی وقایعی متمرکز شوید که می توانید آنها را کنترل کنید.»
«در مورد رویدادهایی که نمی توانید آنها را تغییر دهید یا هرگز ممکن است رخ ندهند، نگران نباشید؛ بر روی راهبرد رویدادهایی که تحت کنترل شما قرار دارند، تمرکز کنید.»
زندگی را قابل تغییر بدانید.
«انتظار تغییر را داشته باشید و آن را به عنوان رویدادی اجتناب ناپذیر، قبول کنید؛ از آن پس، خیلی از تغییرات غیرمنتظره، تاثیر هیجانی کمتری خواهند داشت.»
گزینه ها را در نظر بگیرید.
«برای عمل کردن عجله نکنید، قبل از عمل فکر کنید.»
هدفهای معقول برای خود تعیین کنید.
«هدفهای خود را با توجه به تواناییها، انگیزش، و موقعیت خود تعیین کنید.»
به طور منظم ورزش کنید.
«کسی که وضعیت جسمانی مناسبی دارد،هم از لحاظ جسمانی و هم هیجانی، بهتر می تواند با استرس برخورد کند. »
فنون تن آرامی را بیاموزید.
«تن آرامی به تمرکز مجدد انرژی کمک می کند و ناراحتی جسمانی استرس را کاهش می دهد».
«علاوه بر فنون فوق، در پاسخدهی درنگ کنید "اجازه بدین آن را بررسی کنم و بعداً جواب بدهم." ؛ از رفتارهای تحریف کننده ذهن "از 10 به صورت معکوس شمارش کنید." و "صبر کن" برای کنترل انگیختگی خشم استفاده کنید؛ بعدآً به مسئله گشایی آرام و خویشتن دار بپردازید.
وضعیت خود را تغییر دهید
امام جعفر صادق (ع) : نعم الجرعة الغیظ لمن صبر علیها .نیکو جرعه ای است خشم ، برای کسی که بر آن صبر کند(1) .
پی نوشت ها:
1- اصول کافی ، ج 3 ، ص 169
2- اصول کافی ، ج 3 ، ص 170 - 171
منبع: کهتری - تبیان
خشم پلی است بین هر دو نوع پرخاشگری فیزیکی و کلامی و خصومت ، از این رو اگر بخواهیم پرخاشگری و خصومت را کم کنیم، باید یاد بگیریم که چگونه خشم خود را کنترل کنیم. مطالب زیادی در باره ی نحوه ی کنار آمدن با اضطراب و افسردگی نوشته شده است. اما در باره ی کنار آمدن با خشم مطالب کمی نوشته شده است، زیرا ما غالباً خشم را چیزی می دانیم که قادر به کنترل آن نیستیم یا نباید آنرا کنترل کنیم. خشم اگر به درستی مهار نشود ممکن است تبدیل به هیجان بسیار مخربی شود. اگر خشم به درون فرد رخنه کند ممکن است به مشکلات فیزیکی مانند تنش مفرط منجر شود. از طرف دیگر ، اگر بروز داده شود ، غالباً کار را بدتر می کند ، شواهد کمی وجود دارد دال بر این که بروز دادن خشم روش خوبی برای کم توان کردن انرژی آن است. بسیاری از افرادی که خشم خود را بروز می دهند ، از دست دادن کنترل و شرمساری را تجربه می کنند.
1- به دنبال توضیح دیگری بگردید.
وقتی که کسی از ما انتقاد می کند یا به گونه ای عمل می کند که به هنجارها یا انتظارات ما بی حرمتی می شود ، این امکان وجود دارد که حواسش پرت باشد یا دچار فشار عصبی روحی باشد. یک روز که رانندگی می کردم، ماشینی از چراغ قرمز عبور کرد و مرا مجبور ساخت که با کوبیدن پایم روی پدال فوری ترمز کنم. در این تصادف جلو ماشین من آسیب دید. مایه تعجب نیست که من خشمگین شوم. اما وقتی راننده عذرخواهی کرد و توضیح داد که تازه از بیماری سرطان همسرش اطلاع پیدا کرده ، خشم من سریعا فروکش کرد.
2- حواس خود را به چیز دیگر معطوف کنید.
یکی از بهترین راه ها برای کاهش خشم اشتغال به برخی فعالیت ها ی جذاب است. برخی از افراد کارهای ورزشی انجام می دهند ، برخی دیگر مطالعه می کنند یا تلویزیون تماشا می کنند و برخی به سرگرمی های مورد علاقه ی خود می پردازند.
3- شوخی و مزاح کنید.
شوخی طریقی است برای بازسازی موقعیتی برای یافتن ناهمخوانی یا امر محال در آن.
شوخی کردن خشم را کاهش می دهد ، زیرا شوخی با خشم مغایرت دارد. یاد گرفتن اینکه به واکنش های مان بخندیم نه تنها به ما کمک می کند که خشم خود را کاهش دهیم. بلکه به ما کمک می کند با دیگران ارتباط بر قرار کنیم و نشان دهیم که نسبت به نامناسب بودن واکنش های مان آگاهیم.
4- ببینید چه چیز خشم شما را برمی انگیزاند.
خاطرات مربوط به خشم خود را یاد داشت کنید ، به این وسیله می توانید بفهمید که چه موقعیت هایی شما را خشمگین می کند. برای مثال، انتقاد موجب خشمگین شدن برخی از افراد می شود.
و رفتار های خاصی عده دیگری از افراد را خشمگین می کند. هرگاه به آنچه موجب خشم شما می شود پی ببرید، می توانید برای کنار آمدن با چنین موقعیت هایی برنامه ریزی کنید.
5- با خودتان گفت وگو کنید.
بسیاری از مردم با خودشان گفت وگو می کنند. گفت وگو با خود موجب کاهش خشم در بعضی از افراد می شود ، ولی در برخی دیگر از افراد موجب افزایش یا پایداری خشم می شود. بعداز طلاق، زوجین ممکن است سال ها نسبت به یکدیگر خشمگین باشند. آنها ممکن است بر سر هر چیزی دعوا داشته باشند ، مثلاً یکی از طرفین رفتاری داشته و طرف دیگر هنوز به دنبال این است که از او عذرخواهی شود زیرا استحقاق آن را دارد.
6- بپذیرد که زندگی همیشه منصفانه نیست.
تا وقتی که نپذیریم جهان بی عیب و نقص نیست ، نسبت به همه چیز و همه کس خشمگین می شویم. با برخورد بی ادبانه ای روبه رو شده ایم، به یک میهمانی دعوت نشده ایم یا لاستیک ماشین مان صاف است. اینکه خشمگین بشویم یا نشویم می تواند یک تصمیم باشد که می توانیم آن را آگاهانه یا ناآگاهانه یاد بگیریم، ما می توانیم به اینکه گاهی جهان غیرمنصفانه است ، خو بگیریم.
بیشتر ما علاقه به سازش نداریم ، اما وقتی یاد بگیریم که سازش بهتر از خشم طولانی مدت است، می توانیم برای هنر ظریف سازش، در مقام وسیله ای برای داشتن یک زندگی ساده تر، ارزش قایل شویم.
7- یاد بگیرید که مذاکره کنید.
خشم معمولا با تعارض همراه است. یکی ازراه های کاهش خشم شرکت در گفت و گو است. گفت و گو ما را قادرمی سازد تا از نظریات طرف مقابل در مورد موقعیت آگاه شویم. گفت و گو شرایطی برای مذاکره و یافتن راه حل یا سازش فراهم می کند.
بیشتر ما علاقه به سازش نداریم ، اما وقتی یاد بگیریم که سازش بهتر از خشم طولانی مدت است، می توانیم برای هنر ظریف سازش، در مقام وسیله ای برای داشتن یک زندگی ساده تر، ارزش قایل شویم.
منبع : کتاب انگیزش وهیجان (رابرت فرانکن) - با تغییر و تلخیص
جوان هایی که با آنها مثل بچه ها رفتار می شود و والدین همه عمر مراقب آنها هستند، مجبور خواهند بود با مشکلی جدی در زمینه ی مهار خویشتن، دوران رشد خود را طی کنند. آنها نیاموخته اند که با کار سخت و تلاش واقعی به موفقیت دست یابند، شکست را تحمل کنند، و حتی پس از چند بار شکست باز هم به کار ادامه دهند.
اگر کاری را نتوان خوب انجام داد، اصلاً نباید آن را انجام داد" این یک ادعاست". بنابراین ادعا، باید فرض کنیم که هر کاری را در اولین بار باید خوب انجام دهیم. اما چگونه چنین چیزی ممکن است؟ مطمئناً این حرفی نیست که بتوان آن را جدی گرفت. این نکته را همه می دانند که بشر از راه آزمایش و خطا یاد می گیرد. و اغلب و مکرراً اشتباه های دیگری را کشف می کند.
فرآیند پیشرفت بدون توجه به کامل و درست بودن آن کار رخ می دهد و سپس اصلاح و تصحیح آنها راه پیشرفت ما را هموار می کند. اما این فلسفه می گوید که ما باید تنها کارهایی را تکرار کنیم که آنها را خوب انجام داده ایم، و هر کاری که بد انجام شده است باید به فراموشی سپرده شود.
در واقع، اشتباه کردن در آغاز هر کاری گریز ناپذیر است. این هم بخشی از منحنی یادگیری است. درست یاد گرفتن هر چیز از ابتدا، تقریباً غیرممکن است. مگر چیزهایی که فوق العاده ساده باشند. ما در همه ی زندگی خود با کارهایی کلنجار رفته ایم که در ابتدا بسیار مشکل می نمودند، اما حالا به شکل مضحکی ساده به نظر می رسند.
دست به کار شوید و از فرصت استفاده کنید. کاری را که شروع کرده اید، حتماً به اتمام برسانید، و صرفاً به دلیل اینکه یک شاهکار نیست، آن را کنار نگذارید. انجام دادن کار، مهم تر از خوب انجام دادن آن است.
اما کسانی که در مورد رفتار خود خوشبین هستند و احساس مثبتی در مورد خود دارند، موفقیت را به شکل دستیابی به اهداف معقول در گامهای کوتاه تعریف کرده اند. آنها هرگز معتقد به قانون همه یا هیچ نبوده اند.
اگر اهداف معقولی برای خود تعیین کنید، هرگز دچار کمال طلبی نوروتیک نخواهید شد. سعی کردن یک واژه ی کلیدی است. پیشرفت هنگامی به وجود می آید که سعی کنید، و به اصلاح عملکرد خود، با توجه به آنچه از خطاهای گذشته آموخته اید، بپردازید.
احساس حقارت
مسیر شکوفایی برای کسی که احساس حقارت می کند، دشوار است. هنگامی که احساس حقارت می کنید، تنها به زندگی اجازه می دهید که شما را مغلوب کند. اگر شما مهارت های خود را با مهارت های بسیاری از افراد دیگر مقایسه کنید، درخواهید یافت که از برخی از آنان برترید و از برخی دیگر حقیرتر و پایین تر.
معمولاً مبنای قضاوت ما در مورد خودمان، یک یا دو ویژگی است که معمولاً بهترین ویژگی ها یا تنها ویژگی های ما نیستند. دکتر الیس می گوید، ما به خودمان گزارش کار می دهیم. اگر می خواهید بر این احساس حقارت غلبه کنید، خودتان را معادل رفتارهایتان ندانید. خودتان را با قوت ها و ضعف هایتان برابر ندانید، بلکه به عنوان یک انسان والا تر بدانید. آنگاه دیگر هرگز احساس حقارت نخواهید کرد، حتی اگر هنوز در بسیاری از جنبه ها پایین تر از دیگران باشید.
خلاصه...
سخن آخر این است: ما در هنگام قضاوت در مورد خود، به هیچ وجه معقول یا منطقی عمل نمی کنیم، زیرا (الف) ویژگی های ما دایماً تغییر می کند؛ (ب) راهی برای توافق در مورد اینکه چه رفتاری همیشه خوب یا بد است، وجود ندارد؛
(ج) نمی توانیم بر مبنای یک رفتار در مورد خویش قضاوت کنیم؛(د) هرگز نمی دانیم برای قضاوت در مورد خویش کدام رفتارها را باید ملاک قرار دهیم؛ و (هـ) هرگز نمی توانیم در این مورد به توافق برسیم که چه کسی باید این قضاوت را انجام دهد.
در این صورت تنها یک نتیجه گیری ساده برایمان ممکن خواهد بود: هرگز در مورد خود قضاوت نکنید. می توانید در مورد رفتارتان قضاوت کنید، اما در مورد خودتان هرگز. به دلایلی که قبلاً به آنها اشاره کردم، شما و اعمالتان یکی نیستید. اگر این نکته را همیشه به خاطر داشته باشید، از این پس می توانید به همه نقایص و اشتباه های خود اعتراف کنید، بدون آنکه احساس حقارت کنید.
اگر بتوانید بر احساس حقارت خود برای همیشه غلبه کنید، خواهید فهمید که در ذهن و جسم شما نیروی عظیمی وجود دارد که می توانید آن را صرف تحقق اهداف خود کنید و به اغلب آنها هم دست یابید. پس، هنگامی که در انجام کار خود شکست می خورید، احساس بی ارزش بودن نخواهید کرد؛ بلکه دوباره روی پای خود خواهید ایستاد و از نو مشغول کار خود خواهید شد، بدون آنکه هرگز تردیدی در مورد ارزش خودتان به عنوان یک انسان، به ذهنتان راه یابد.
انسان های حقیر وجود ندارند، فقط رفتارهای پست وجود دارند. چون ما حق نداریم بر مبنای رفتارها و اعمال، در مورد خودمان یا دیگران قضاوت کنیم، پس حق محکوم کردن خود یا دیگران را نیز نداریم.
منبع: برگرفته از کتاب" اینگونه می توانید" نوشته پال هاوک
بشر از دیرباز به شناخت خویشتن علاقهای وافر ابراز میداشته و در این راه سخت تلاش و کوشش و اهتمام میورزیده و بر همین اساس و میل درونی برای شناخت خویشتن است که حالات سلامت و بیماری برای وی از اهمیتی درخور و شایسته برخوردار شده است. افسردگی یکی از نخستین اختلالهای روانی است که پزشکان به شرح آن پرداختهاند. مشهورترین حالت افسردگی احساس دلتنگی و دلگرفتگی و یا قرار داشتن در حالت خلقی بد است. این احساسها معمولا کوتاه بوده و تاثیرات کم و جزئی بر روی فعالیتهای معمول روزانه دارند. در سطح بعدی افسردگی نشانهها شدت یافته و برای دورهای طولانیتر تداوم مییابد.فعالیتهای روزمره ممکن است به شدت سخت شوند. اما هنوز شخص قادر به مقابله با آنهاست. به هر حال در این حالت احساس ناامیدی شاید آنقدر شدید شود که خودکشی به عنوان تنها راهحل به نظر برسد. کسی که افسردگی را تجربه میکند ممکن است نوسانات شدیدی را در خلق تجربه کرده و یا حتی آرزوی کنارهگیری کامل از فعالیتهای معمول روزانه و دنیای بیرون را داشته باشد.
عوامل موثر در بروز افسردگی
بروز افسردگی در فرد دلایل مختلفی میتواند داشته باشد، از جمله حوادث مختلفی که در دوران زندگی پیش آمده، رفتار دیگر اعضای خانواده نسبت به او، تغییر محل، محل زندگی و یا شکست و ناکامیهای زندگی را میتوان نام برد. کسانی که در کودکی از حضور در اجتماع و فعالیتهای گروهی و اجتماعی محروم بودهاند و بیشتر وقت خود را در منزل گذراندهاند در آینده بیشتر در معرض ابتلای به این بیماری قرار میگیرند.
اتفاقات زندگی: بسیار عادی است که در زمان روبهرو شدن با یک فاجعه غمانگیز مانند داغدیدگی و یا از دست دادن شغل افسرده شویم.
شرایط و موقعیتها: اگر ما تنها بوده و دوستی نداشته باشیم، تحت فشار روانی باشیم، نگرانی داشته و یا از نظر جسمی افت کرده باشیم، احتمال بیشتری میرود که افسرده شویم.
بیماری جسمی: افسردگی بیشتر زمانی که از بیماری جسمی رنج میبریم به سراغ ما میآید.
شخصیت : هر فردی احتمال دارد افسرده شود اما برخی از افراد احتمال بیشتری برای افسرده شدن دارند.
جنسیت: زنان بیشتر از مردان افسرده میشوند شاید به این دلیل که مردان کمتر اجازه میدهند احساساتشان بارز شود و اغلب بر آنها سرپوش میگذارند.
لذت بردن از زندگی و علاقمند شدن به انجام کارهای روزمره برای این عده دشوار میشود. کارهای لذتبخش معمولی مانند خواندن روزنامه و یا تماشای تلویزیون دشوار و تحملناپذیر میشود. وقتی افسردگی به شدیدترین سطح خود میرسد ممکن است توانایی واکنش هیجانی را از دست بدهد و به آنجا برسد که احساس خوب و بد چندان تفاوتی برایش نکند و ممکن است با آرزوی مرگ واقعا اقدام به خودکشی کند.
لبخند بزنید و تظاهر کنید که خوشحال هستید. راست بایستید و قامت خمیده و افسردهوار به خود نگیرید. تحقیقات نشان میدهند که شکل چهره واقعا میتواند نوع احساس انسان را تغییر دهد. وانمود کردن به تجربه یک حالت عاطفی، واقعا آن حالت را در شما ایجاد میکند.
باید توجه داشت اگر چه حدود 30درصد افراد در طول عمر خود حداقل یکبار درجاتی از این بیماری را تجربه میکنند اما آنچه به طور اساسی به درمان نیاز دارد پا برجا بودن حداقل 5 علامت به مدت 2هفته است. خوشبختانه راههای موثر فراوانی برای درمان افسردگی وجود دارد که در این رابطه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
چرخه خواب وبیداری خود را تنظیم کنید. در طول روز چرت نزنید تا تنظیم برنامه آسانتر شود.
بیشتر کار کنید چون اعتمادبهنفس شما را زیاد میکند اما اگر در آن واحد مثلا در 3 جا کار میکنید حتما آن را کم کنید چون تنش روانی را زیاد میکند.
قهوه کمتر بخورید یک فنجان قهوه شیرین ممکن است افسردگی را دو برابر کند.
ورزش کنید. برایتان بسیار خوب است به طور منظم به ورزشی که برایتان مناسب است بپردازید.
تلویزیون کمتر تماشا کنید. تماشای تلویزیون اثر رخوتزا دارد و افسردگی را تشدید میکند.
اگر سیگار میکشید بدانید که سیگار باعث تشدید افسردگی میشود آن را ترک کنید، اگر نمیتوانید حتما کمک بگیرید (پزشک و...) ترک سیگار به درمان افسردگی کمک زیادی میکند.
کتابهای مناسب درباره افسردگی و راههای مبارزه با آن را بخوانید.
از عطرهای مناسب استفاده کنید برخی عطرها مانند گل یاس عملا تحرک فرد افسرده را بالا میبرد.
مصرف برخی داروها مانند داروهای ضدفشار خون، ضدآلرژی و... افسردگی را تشدید میکند. پرکاری یا کمکاری غدد مانند تیروئید نیز میتواند باعث بروز افسردگی شود. از پزشک خود کمک بخواهید.
نواختن موسیقی مناسب در بهبود افسردگی موثر است. یک روانپزشک نواختن موسیقی را شیوهای جهت تخلیه احساسات و هیجانات منفی و همچنین خاطرات ناخوشایند میداند.
یکی دیگر از راههای کاهش افسردگی استفاده از نور طبیعی است. نور به بهتر شدن کارکرد بدن کمک میکند بنابراین به محض بیدار شدن، پردهها را کنار بزنید تا نور بیشتری به درون اتاق بتابد. از آن بهتر این است که هرچه سریعتر از منزل خارج شده و در معرض تابش نور خورشید قرار بگیرید.
بسیار مهم است که بر فعالیتهای اجتماعی خود بیفزایید.
هرگاه احساس تنش میکنید از روشهای خود آرامبخشی استفاده کنید. نفس عمیق و پرداختن به امور تفریحی میتواند کمککننده باشد.
لبخند بزنید و تظاهر کنید که خوشحال هستید. راست بایستید و قامت خمیده و افسردهوار به خود نگیرید. تحقیقات نشان میدهند که شکل چهره واقعا میتواند نوع احساس انسان را تغییر دهد. وانمود کردن به تجربه یک حالت عاطفی، واقعا آن حالت را در شما ایجاد میکند.
نسبت به یادگیری یک زبان خارجی اقدام کنید. تجربه نشان میدهد تلاش برای فراگیری زبانی غیر از زبان مادری میزان اعتماد بهنفس افراد را به شدت افزایش داده و در آنها ایجاد روحیهای پرنشاط مینماید. امتحان کنید.
علاوه بر به کار بستن موارد فوق عملیترین و مهمترین راه درمان، استفاده از داروهای ضدافسردگی است که انواع مختلف دارند. هر بیمار ممکن است به یک یا چند نوع داروی خاص پاسخ مناسبی بدهد. به هر حال اکثریت قریب به اتفاق بیماران به یک مورد درمان دارویی همراه با بهرهگیری از خدمات مشاوره و روان درمانی پاسخ خواهند داد.
منبع: همشهری
ریسک کنید، راز اعتماد به نفس
ترس یکی از آن احساساتی است که غالباً ما را از کار و تلاش باز می دارد. تا زمانی که به دلیل ترس از انجام کاری، حاضر به آزمودن آن نیستید، موفقیت غیر ممکن خواهد بود. برای عبور از این مانع باید دو باور غیر منطقی خود را مورد تردید قرار دهید: (1) پرداختن به این کار ترسناک، یک فاجعه خواهد بود و (2) احتراز از انجام یک کار دشوار، ساده تر از روبه رو شدن با آن است. اگر می خواهید سخنرانی کنید، خود را با این فکر که وقتی مهارت بیشتری پیدا کردم حتماً این کار را خواهم کرد، گول نزنید. شما مهارت بیشتری نخواهید یافت، مگر آنکه واقعاً سخنرانی در برابر جمع را آغاز کنید. انجام دادن یک کار، مهم تر از خوب انجام دادن آن است. آیا شما کودکانی دارای اعتماد به نفس و با حداقل احساس حقارت می خواهید؟ پس هرگز آنها را از آزمودن چیزی، مگر آنکه احمقانه و خطرناک باشد، منع نکنید.
با ترس خود از خودنمایی و تظاهر، مبارزه کنید
برخی از مردم نمی توانند به خود بقبولانند که باید مطابق عرف جامعه رفتار کنند، چون فکر می کنند در آن صورت به نظر بقیه، آدم های متظاهر و ریاکاری خواهند آمد، اگر برخورد با یک آشنا، خطاب کردن او به نام کوچکش، احوال همسر و بچه های او را پرسیدن، و پرسش در مورد سلامتی او، باعث آشفتگی و دستپاچگی شما می شود، چون احساس عدم صداقت و صمیمیت می کنید، آن قدر این کار را تکرار کنید تا احساس کنید واقعاً صمیمانه این کار را انجام می دهید.
اول کار، بعد تفریح
فلسفه ی عاقلانه تر آن است که ابتدا کار را به پایان برسانید، سپس به تفریح بپردازید. این شیوه دو فایده دارد: اولاً، کار انجام می گیرد؛ و ثانیاً، شما خواهید توانست بدون احساس گناه از تفریح خود لذت ببرید. بدین ترتیب خواهید دید که زندگی برایتان آسان تر می شود، میزان شکست و ناامیدی به حداقل می رسد، کارها تقریباً بدون دردسر انجام می گیرند تنها به این دلیل که تصمیم گرفته اید زمان کار را پیش از تفریح قرار دهید.
زندگی بدون ریسک، ارزش زندگی کردن ندارد. آنچه را می خواهید یاد بگیرید، انجام دهید. از دور تماشا نکنید. در عمل است که یاد می گیریم چه روشی مؤثر است و چه روشی بی تأثیر.
شما یک دشمن دارید: روان نژندی
وقتی نمی توانید خود را متقاعد کنید که باید کار سختی را انجام دهید، به یاد داشته باشید که در این دنیا دشمنی دارید که همواره در کمین شماست. دشمن از تنبلی و ول گشتن شما لذت می برد و می خواهد شما تا جایی که ممکن است غیر مولد و بی خاصیت باشید. شکست، هراس و سردرگمی و به جایی نرسیدن شما در زندگی، برای او لذتبخش است. به هدر رفتن و بی مصرف ماندن استعدادهای شما، و همچنین ناراحتی شما از به ثمر نرسیدن همه ی توانایی های بالقوه تان، او را شادمان می کند. این دشمن، روان نژندی (نوروز) شماست. برای استفاده ی عملی از توانایی مهار خویشتن، باید تلاش کنید که به فردی ریسک پذیر تبدیل شوید. پذیرفتن ریسک صدمه ای به شما نمی زند. امروز یا فردا کاری را که همه ی عمرتان می خواسته اید، انجام دهید. آن را رها نکنید. ریسک را بپذیرید و ببینید چه پیش می آید. و بعد، اگر ممکن بود، این فکر را حفظ کنید، تا زمانی که قادر به انجام آن کار باشید.
اهداف خود را محدود کنیدبرخی افراد نمی توانند به کارهای خود نظم بدهند، چون در یک زمان چند مسؤولیت مختلف را برعهده می گیرند. این کار باعث از دست دادن انرژی و پراکندگی افکار، که مانع تمرکز جدی لازم برای دستیابی به یک هدف است، خواهد شد. در واقع، با این شیوه، دستیابی به موفقیت غیرممکن می باشد. عاقلانه تر آن است که وقت خود را صرف انجام چند کار محدود کنیم و به همین ترتیب ادامه دهیم. به طور کلی سعی کنید پیش از اتمام یک کار، به انجام کار دیگری دست نزنید. یا حداقل در یک زمان، بیش از چند هدف را دنبال نکنید، چون نخواهید توانست روی هر یک از آنها به اندازه ی کافی تمرکز داشته باشید. خود را به چند هدف محدود کنید، اما خودتان را وقف آنها کنید. سپس، وقتی به نقطه ای رسیدید که شما را راضی می کند، آن برنامه را کنار بگذارید و برنامه دیگری را شروع کنید.
اجازه ندهید غفلت هایتان روی هم انباشته شوند
اگر مشغول ترک سیگار هستید و یک شب تصمیم می گیرید که فقط یک سیگار بکشید، متوجه باشید که عواقب این کارتان چیست. در همان لحظه ای که شما به خودتان اجازه ی کشیدن «فقط یک سیگار» را می دهید، و قاعده را تنها یک بار نقض می کنید، کشیدن سیگار دوم برایتان آسان تر می شود،. غفلت ها روی هم انباشته می شوند. برای مقابله با این فرایند خطرناک و بی سر و صدا، باید درک کنید که علت مؤثر بودن آن چیست. وقتی به خودتان اجازه می دهید که یک لذت فوری را تجربه کنید، در واقع مهار خویش را رها کرده اید. به همین دلیل مهار خویشتن معمولاً کار دشواری است: شما با انبوهی از پاداش های فوری مقابله می کنید که دررقابت با شکست های فوری و پاداش های بعدی هستند. اما اگر به یاد داشته باشید که پاداش های بعدی اغلب سودمندتر از پاداش های فوری هستند، آنگاه مهار خویشتن را آسان تر خواهید یافت.
کارهای بزرگ را ذره ذره انجام دهید
یکی از بزرگترین موانع واداشتن افراد به ادامه ی یک کار، ناشی از دیدن عظمت کاری است که باید انجام گیرد، و همین باعث ناامیدی می شود. بنابراین اهداف بزرگ خود را به هزاران هدف کوچکتر خُرد کنید. سپس هر بار یکی از آنها را دنبال کنید.
با آدم های منضبط و منظم معاشرت کنید
یک شیوه ی دیگر برای کسب توانایی مهار خویشتن، اطمینان از معاشرت با کسانی است که آنها هم این توانایی را دارند. هیچ چیز بیش از معاشرت با کسی که همیشه تسلیم لذت طلبی خویش است و شما را وسوسه می کند از مبارزه دست بردارید، در از میان بردن سریع عزم شما به ادامه ی راه، تأثیر ندارد.
اگر با بروز هر ناراحتی و دشواری، اندکی عقب نشینی کنید، مطمئن باشید بیشتر خواسته های خود را به دست نخواهید آورد.
یک زاهد باشید
زاهد بودن یعنی اینکه شما باید نوعی توانایی ذهنی و فکری در خود ایجاد کنید که به وسیله ی آن بتوانید نوع شکست و بیچارگی را تحمل کنید. اگر هر بار که از آنچه پیش می آید ناخشنودید، دست از اهداف خود بردارید، و هرگز بر خود مسلط نخواهید شد. زاهد باشید. رنج را موقرانه تحمل کنید. این بهایی است که باید برای ایجاد تغییرات مثبت در خود و زندگی خود بپردازید.
فرصت طلب باشید
این حالت تنها گاهی در شما ایجاد می شود، و مدتی هم باقی می ماند. بنابراین وقتی چنین اقبالی به شما رو می آورید، حداکثر استفاده را از آن ببرید. در همین حالت است که توان انجام کار شما، ده برابر حالت عادی خواهد بود. به این ترتیب است که برخی افراد، حجم عظیمی از کار را انجام می دهند. آنها روی این لحظات زیبا و با شکوه، لبریز از اشتیاق و انرژی، دوره ای که انگیزه ی زیادی برای تلاش دارند، سرمایه گذاری می کنند.
پلهای پشت سر خود را خراب کنید!
تاکنون چند بار تصمیم به انجام کاری گرفته اید و وقتی کار را دشوار دیده اید، جا زده و عقب نشینی کرده اید؟ و چقدر اهمیت داشته است که جایی برای عقب نشینی داشته اید؟ حال فرض کنید که سخت در تنگنا قرار گرفته اید و جایی هم برای عقب نشینی وجود ندارد. حسابی گیر افتاده اید. آیا غیر از جلو رفتن، راه دیگری هم دارید؟ وقتی باید کاری را انجام دهید، پلهای پشت سرتان را خراب کنید، تا نتوانید بازگشت خود را به نقطه ی شروع حرکت توجیه کنید. آنگاه چاره ای جز جلو رفتن نخواهید داشت و بد یا خوب مجبورید کاری را که شروع کرده اید، به پایان برسانید.
قهرمان ستایی
اگرچه ممکن است به نظرتان عجیب باشد، اما هنوز هم یکی از مهم ترین اسرار توانایی مهار خویشتن، همین قهرمان ستایی است. وقتی کار دشواری پیش رو دارید و در می یابید که دچار تردید شده اید، تقریباً هیچ چیز به این اندازه به شما کمک نمی کند که بدانید کسانی که شما آنان را تحسین و ستایش می کنید، توانسته اند بر مشکلی مشابه مشکل فعلی شما غلبه کنند. و اگر آنها توانسته اند، چرا شما نتوانید؟
منبع: برگرفته از کتاب "اینگونه می توانید"، نوشته پال هاوک
همراه با ما افکارتان رامثبت کنید
برای بهتر شدن بینش خود نسبت به زندگی، باید مطمئن باشید که تمام زوایای رفتارتان مثبت است. امتحان کنید و اگر لازم بود افکار، باورها و دیدتان را نسبت به خود تغییر دهید.
با افکار خود مبارزه کنید
کلید اصلی برای موفقیت واقعی در تفکر مثبت این است که تمام راههای ممکنی که افکار منفی شما را به مبارزه میخواند ، پیدا کرده و سپس آن ها را با افکاری که مثبتتر و واقعیتر هستند عوض کنید.
برای تغییر افکار منفی به مثبت باید درک کنید که این افکار حقایق را بد جلوه میدهند. هیچ چیز کاملا بد نیست .
افکار خود را بازنگری کنید
برای تغییر افکار منفی به مثبت باید درک کنید که این افکار حقایق را بد جلوه میدهند. هیچ چیز کاملا بد نیست . این فقط افکار تدافعی ما هستند که آن ها را اینطور منعکس میکنند. بنابراین به خود عادت دهید که همیشه افکارتان را تجزیه و تحلیل کنید و ببینید که کجا چه چیزی را اشتباه فهمیدید. آن گاه متوجه میشوید که کجا افکار منفی جا گرفتهاند. اینگونه افکار نامتعادل باعث تغییر احساسات شما شده و در درازمدت باعث میشود تفکری متفاوت داشته باشید و این تاثیری عمیق و بنیادی بر روی بینش شما در زندگی میگذارد.
شناخت و اعتراف به منفی بودن
یادداشت روزانهای را که از افکار خود دارید ، مرور کنید. ممکن است متوجه شوید که در گذشته چیزی را اشتباه برای خود معنا کرده و فکری منفی در مورد آن داشتهاید. حال یاد بگیرید که دنبال پاسخ متعادلتری باشید.
عوامل را بررسی کنید
همینکه از فکری منفی آگاهی یافتید اعتبار آن را مورد سوال قرار دهید. سپس اتفاقات را مورد سوال قرار دهید. اطلاعات خود را با منابع قابل لمس برررسی کنید. در این صورت گاهی اتفاق میافتد که شما متوجه میشوید مشکلی که آن قدر فکر شما را به خود مشغول کرده بود ، اصلا وجود نداشته است. قضاوت خود را کاملا بررسی کنید.
آنچه را در ذهنتان ثبت شده مرور کنید
همه ما زمانی را به یاد میآوریم که منتظر بدترین اتفاقها بودهایم ولی ناگهان همه چیز به بهترین تغییر کرده است. آگاهی از این موضوع به شما کمک میکند تا هر فکر منفیای را که در ذهن خود دارید و یا ممکن است در آینده شما را به سوی منفی بودن بکشاند ، مورد سوال قرار دهید آگاهی داشتن از اینکه زمانی قضاوت شما در مورد مسالهای غلط بوده باعث میشود که شما در قضاوت الان خود نیز تجدید نظر کنید.
افکار ایدهآل خود را بازنگری کنید و در مورد انتظاراتی که از خود و دیگران و حتی از دنیا دارید واقعبین باشید.
واقعبین باشید
خیلی طبیعی است که بخواهیم بهترین باشیم، ولی هدف برای بهترین شدن میتواند احساسات منفی را به سادگی در ما بهوجود آورد. زیرا- در کار، بازی، دوستی یا عشق- همیشه بهترین بودن ممکن نیست. بنابراین افکار ایدهآل خود را بازنگری کنید و در مورد انتظاراتی که از خود و دیگران و حتی از دنیا دارید واقعبین باشید. از اهداف والای خود صرفنظر نکنید ، اما اگر همه چیز آنطور که انتظار داشتید پیش نرفت ، احساس منفی نداشته باشید.
بیشترین سعی خود را بکنید
هرگز احساس بازنده بودن نکنید ، حتی اگر نتوانستید امتیازی کسب کنید. خود را برای رسیدن به هدف یا امتیاز آماده کنید و از کاری که انجام میدهید لذت ببرید.
مشکلات را بیش از آنچه هستند بزرگ نکنید و به یاد داشته باشید که اگر یک قسمت از زندگی شما خراب شده بدین معنا نیست که همه زندگیتان از بین خواهد رفت.
هر چیز را در بعد واقعی آن در نظر بگیرید
حتی زمانی که در موقعیت واقعا بدی قرار میگیرید باید از هجوم افکار منفی جلوگیری کنید.
برای رسیدن به این هدف باید به جای متمرکز کردن فکر خود روی مشکلات، روی نکات خوب و مثبت تمرکزکنید. بدین ترتیب همیشه در برابر ذهن خود عوامل مثبت خواهید داشت. مشکلات را بیش از آنچه هستند بزرگ نکنید و به یاد داشته باشید که اگر یک قسمت از زندگی شما خراب شده بدین معنا نیست که همه زندگیتان از بین خواهد رفت.
نکته:
مشکلات زمان حال را به آینده تعمیم ندهید. همه چیز میگذرد. ببینید در گذشته چه فکر مخربی داشتهاید ، حال یک قدم به عقب بروید و سعی کنید پاسخی متعادلتر پیدا کنید.
بعضی از کارهایی که انجام دادن آنها مفید است:
1- اشتباهات خود را در نظر بگیرید: قابل قبول است که گاهی خسته باشید و از فرم خود خارج شده و مرتکب اشتباهی بشوید ، پس آن را بپذیرید.
2- همیشه به کل ماجرا بیندیشید نه جزییات کوچکی که گاهی منفی هستند.
3- از اینکه فکر کنید همه چیز یا سیاه است و یا سفید دوری کنید اگر اتفاق بدی پیش آمد فکر نکنید پس همیشه همه چیز بد است.
4- برای کارهای مثبت خود ارزش قایل شوید و هر کار خوبی که انجام می دهید حتما آن را ثبت کنید.
5- از قضاوت آنی خودداری کنید. قبل از آن که تصمیمی بگیرید و قتی برای فکر کردن بگذارید.
منبع : مجله موفقیت
راه های راه رفتن روی اعصاب
برای خنده
- توی مهمونی ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواهید که هر چی شعر بلده بخونه.
- جدول نیمه تمام دوستتون رو حل کنین.
- وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستن ، مرتب کانال رو عوض کنین.
- از بستنی فروشی بخواین که اسم 54 نوع از بستنی هارو براتون بگه.
- در یک جمع، سوپ یا چایی رو با هورت کشیدن نوش جان کنین.
- به کسی که دندون مصنوعی داره بلال تعارف کنین.
- وقتی از آسانسور پیاده میشین دکمه های تمام طبقات رو بزنین و محل رو ترک کنین.
- وقتی با بچه ها بازی فکری میکنین سعی کنین از اونها ببرین.
- ایده های دیگران رو به اسم خودتون به کار ببرین.
- شمع های کیک تولد دیگران رو فوت کنین.
- اگه سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف کنین.
- وقتی کسی لباس تازه میخره بهش بگین خیلی گرون خریده و سرش کلاه رفته.
- وقتی دوستتون رو بعد از یه مدت طولانی میبینین بگین چقدر پیر شده.
- وقتی کسی در یک جمع جوک تعریف می کنه بلافاصله بگین خیلی قدیمی بود.
- چاقی و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش یادآوری کنین.
- بادکنک بچه ها رو بترکونید.
- اشتباهات لغوی و گرامری دیگران هنگام صحبت رو گوشزد کنین و بخندین.
- وقتی دوستتون موهای سرش رو کوتاه می کنه بهش بگین که موی بلند بیشتر بهش میاد.
- بچه جیغ جیغوی خودتون رو به سینما ببرین.
- ایمیل های فورواردی دوستتون رو همیشه برای خودش فوروارد کنین.
- توی کنسرت های موسیقی بزرگ و هنری، بی موقع دست بزنین.
- حبه قند نیمه جویده و خیستون رو دوباره توی قنددون بذارین.
- نصف شب ها با صدای بلند توی خواب حرف بزنین.
- دوستتون که پاش توی گچه رو به فوتبال بازی کردن دعوت کنین.
- عکس های عروسی دوستتون رو با دست های چرب تماشا کنین.
- شیشه های سس گوجه فرنگی و هات سس فلفل رو عوض کنین.
- موقع عکس رسمی انداختن برای هر کس جلوتونه شاخ بذارین.
- توی ظرف های آجیل برای مهموناتون فقط پسته ها و فندق های دهان بسته بذارین.
منبع : اینترنت
هرگز امید را از کسی نگیرید،
شاید این تنها چیزی باشد که دارد.
عشق
را گدایی نکنید
زیرا هیچگاه
چیز با ارزشی
به گدا داده نمی شود.