در مقاله قبل چهار مورد از راه کارهاى تقویت اعتماد به نفس را بیان کردیم, که عبارت بودند از: خود ارزش مندى, خودشناسى, خود پنداره مثبت و خود اتکایى; اینک راه کارهاى دیگر را پى مى گیریم.
5- رویارویى با مشکلات: متأسفانه بعضى افراد مادامى که در زندگى شکست نخورده اند یا مانع و مشکلى بر سر راهشان قرار نگرفته, نمى توانند از توانایى هاى خود آگاه شوند; به عبارت دیگر گوهر نهفته این عده فقط در سایه شداید آشکار مى گردد.
روبرو کردن کودکان و نوجوانان با مشکلاتى که با وضع فکرى و جسمى شان تناسب داردسودمند است. حمایت بى دریغ و افراطى و محبت هاى بیجاى بعضى پدران و مادران و دور نگه داشتن فرزندان از صحنه هاى سخت زندگى, عامل اصلى ضعف و سستى اراده آن ها در ایام جوانى است.
6 - تقویت اراده: یکى از مهم ترین راه کارهاى پرورش اعتماد به نفس, تقویت اراده و قدرت تصمیم گیرى است.
عوامل خارجى بدون دخالت انسان, توانایى اثرگذارى بر نفس را ندارد. افراد با اراده نمى گذارند شکست ها و ناکامى ها آن ها را از پاى درآورد. گذشته, گذشته است و آن را نمى توان تغییر داد. ولى آینده هنوز خلق نشده است. در حقیقت, آینده را اندیشه و تلاش ما مى آفریند.
روش هاى کاربردى تقویت اراده
سؤالى که بسیارى از جوانان به دنبال پاسخ آنند, این است که: چگونه مى توان اراده را تقویت کرد؟ در این جا متناسب با بحث, بعضى از روش هاى تقویت اراده را بیان مى کنیم.
1. ارتباط با خدا: یکى از مهم ترین عوامل تقویت اراده, یاد خدا و ارتباط مداوم با پروردگار است . با این ملکه, غلبه بر احساسات و عادات ناپسند و تصمیم گیرى در موقعیت هاى خطیر, میسّر مى شود.
2- مبارزه با عادات ناپسند: یکى دیگر از راه هاى تقویت اراده, ترک عادات ناپسند و مخالفت با خواسته هاى نفسانى است. البته ترک عادات به یک باره آسان نیست, چون عادات مانند صفات ذاتى, مقتدر و نیرومندند.
3- تلقین: یکى دیگر از عوامل تقویت اراده, تلقین است. معمولاً افراد سست اراده از واژه (نمى توانم), (غیرممکن است) زیاد استفاده مى کنند, در حالى که اگر راه (نمى توانم) را به ذهن خود ببندند و دریچه روشنایى (مى توانم) را به روى خویش بگشایند, قطعاً به موفقیت خواهند رسید.کسى که فاقد اعتماد به نفس است, مى تواند از این فرمول تلقین به نفس استفاده کند که بگوید: هر روز بیش از پیش از هر لحاظ اعتماد به نفس من بهتر مى شود. با توجه به تحقیقاتی که انجام شده معلوم شده است که مواقع شب و قبل از خواب, بهترین موقع براى انجام تلقین به نفس است.
امام على(ع) مى فرماید: (روّ تحزم فاذا استوضحت فاجزم; در امور, تحقیق کن تا تمام جوانب براى تو روشن شود و هنگامى که امر واضح شد در انجام آن مصمم باش (2).
4- کسب تجارب موفقیت آمیز: یکى از روان شناسان مى گوید: براى کسب اعتماد به نفس, یادگیرى مهارت ها و تخصص ها نقش مؤثرى دارد. اگر کسى در یکى از رشته ها تخصص لازم را پیدا کرد, با این احساس که توانایى کارى را دارد که دیگران از انجام آن عاجز و ناتوان اند، اعتماد به نفس و انگیزه و جرأت و تلاش و پشتکار وی تقویت خواهد شد و راهی به سوی موفقیت خواهد داشت.
5- تربیت صحیح والدین: پایه هاى نخستین رشد شخصیت و اعتماد به نفس, در سال هاى اولیه زندگى کودک و در دامن والدین و کانون گرم خانواده نهاده مى شود. اعتماد به نفس در کودکانى که در خانواده هاى گرم و نوازش گر پرورش یافته باشند, بیشتر رشد مى کند; ارتباط صمیمى با فرزندان و احترام به آن ها، آزادى دادن به فرزندان و توجه به جنبه هاى مثبت از عوامل افزایش اعتماد به نفس در جنبه های تربیتی است.
پی نوشت ها:
1ـ سید مجتبى موسوى لارى, رسالت اخلاق در تکامل انسان, ص345.
3ـ بحارالانوار, ج68, ص341.
منبع: طوبی، پژوهشکده تحقیقات اسلامی
در شماره پیش با نقش تعیین کننده اعتماد به نفس و آثار و فواید آن آشنا شدیم. از آن جا که اعتماد به نفس در انسان به صورت یک نظام و یا سیستم عمل مى کند, مطلب را با نشانه های افراد فاقد اعتماد به نفس ادامه می دهیم.
به طور کلى کسانى که فاقد اعتماد به نفس اند, علائم و نشانه هایى دارند که عبارت اند از:
1ـ تردید و دو دلى: کسانى که فاقد اعتماد به نفس اند, با وجود استعدادهاى ذاتى و قابلیت هاى فردى, قدرت بالا رفتن از نردبان ترقى را ندارند و همواره منتظرند دیگران براى آنها تصمیم بگیرند. از این رو زود تحت تأثیر قضاوت دیگران قرار مى گیرند تردید و ضعف آنان در تصمیم گیرى باعث مى شود هیچ کارى را تا اخذ نتیجه نهایى دنبال نکنند و در میانه راه تغییر جهت دهند.
2ـ منفى بافى: از خصوصیات روشن افراد فاقد اعتماد به نفس, منفى بافى و منفى نگرى است. این افراد تحت تأثیر افکار منفى بافان قرار دارند و همواره در جست وجوى عیوب و نقایص دیگران اند و از هیچ برنامه اى راضى نیستند. در حقیقت، این افراد, براى جبران ضعف درونى خود, عیوب دیگران را منتشر مى کنند.
3ـ خیال بافى: کسانى که اعتماد به نفس دارند رؤیایى فکر نمى کنند و به عمل و فعالیت خود اتکا دارند. تکیه کردن به آرزوهاى ناممکن و تخیلات فریبنده و روى آوردن به دنیاى رؤیا, از نشانه ها و ویژگى هاى کسانى است که از واقعیات مى گریزند و از مواجهه با مشکلات هراس دارند.
4ـ ترس و عدم اطمینان: یکى دیگر از نشانه هاى بى اعتمادى به خود, ترس از خود است. ترس از خود, نوعى طرد شخصیت خویش مى باشد; و منشأ ترس هاى دیگر مانند ترس از قضاوت دیگران و ترس از معاشرت با مردم نیز مى شود. عبارت متداول این دسته آن است که (من استعداد انجام فلان کار را دارم اما از ترس شکست احتمالى, جرأت نمى کنم دست به آن بزنم). کسى که فاقد اعتماد به نفس است نمى تواند با قدرت حرف بزند و از حق خویش دفاع کند در مقابل, انسان با اعتماد به نفس, از گذشته تجربه مى اندوزد و از آینده, امید و آرمان و برنامه مى گیرد و در زمان حال به فعالیت و انجام وظایف و مسئولیت هایش مى پردازد.
5 ـ آسیب پذیرى: کسى که اعتماد به نفس دارد ، مشکلات و سختى ها را درک مى کند و براى حل آن قدم برمى دارد, در حالى که انسان فاقد اعتماد به نفس, آسیب پذیر, حساس و شکننده است. این افراد به جاى این که عوامل شکست خود را بررسى کنند و در پى جبران آن باشند, براى جبران شکست خود دیگران را متهم مى کنند .
6 ـ خودفریبى: بهانه تراشى و خودفریبى, حربه کسانى است که فاقد اعتماد به نفس اند. این افراد در مواردى براى تسکین وجدان خود به عوامل موهوم مانند: بخت و اقبال معتقد مى شوند وهمه نارسایى ها و خطاها را به گردن کوکب و طالع مى افکند و به این شعر استناد مى کند که:
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت یارب از مادر گیتى به چه طالع زادم
7ـ ظاهرسازى:
افرادى که از اعتماد به نفس برخوردارند بر عمل خویش تکیه دارند و نیازى به خودنمایى و تظاهر در خود احساس نخواهند کرد. خودنمایى, روش کسانى است که فاقد عمل و اعتمادند. بدون تردید خودنمایى و تظاهر به منظور پرده پوشى بر ضعف ها صورت مى گیرد.
8 ـ خود کم بینى: یکى دیگر از نشانه هاى فقدان اعتماد به نفس, خود کم بینى یا عقده حقارت است. برمبنای موازین روان شناسى, هر واقعه و خاطره اى که عزت نفس و غرور ذاتى شخص را ضعیف و معدوم مى کند, عاملى است براى توسعه و تقویت عقده حقارت (2). این افراد معمولاً خود را کوچک تر از آن چه که هستند مى دانند و و یا خیال مى کنند دیگران از آن ها نفرت دارند و او نمى تواند با آن ها کنار بیاید.چنین کسى از ابتکار و خلاقیت و نوآورى به دور است و براى جبران حقارت درونى, خود را به شکل دیگران درمى آورند. ذکر این نکته ضرورى است که اسلام, تقلید آگاهانه را که به معناى استفاده از تجربه دیگران است, تأیید مى کند چرا که این کاربراساس نیاز فطرى و تعامل اجتماعى است.
ادامه دارد...
پی نوشت ها:
2 ـ غررالحکم و دررالکلم, ج4, ص38.
3 ـ على قائمى, خانواده و مسائل نوجوان و جوان, ص161.
منبع : طوبی: پژوهشکده تحقیقات اسلامی، نوشته محمد سبحانی نیا
تعریف خشم
خشم (ANGER) عبارت است از یک واکنش بسیار نیرومند هیجانی که درموقعیتهای گوناگون شخص از خود نشان می دهد. معمولا خشم به وسیله مجموعه ای از واکنشهای بدنی و ازجمله حالتهای چهره و اعمالی که مرکز کنترل آن در سیستم عصبی است مشخص می گردد. عدهای خشم را معلول تقلید و یادگیری،برخی روانپزشکان ریشه آن را در امراض جسمی و عدهای دیگر خشم را غریزی و فطری میدانند، گروه اخیر معتقدند که خشم خود بهخود در آدمی جمع میشود تا به آستانه تخلیه برسد، در نتیجه پیش از آنکه خشم فرد به این درجه برسد، باید نیروی آن را به زمینههای سازنده؛ مانند ورزش و غیره هدایت کرد.
دانشمندان اسلامی خشم را یکی از نعمتهای بزرگ خداوند میدانند و می گویند : به واسطه آن، انسان برای بقای خویش، در برابر ناملایمات طبیعت تلاش میکند و به کمک آن به بازسازی و آبادی دنیا و آخرتش مشغول میشود. از آن جا که خـشم یـک هیـجـان نـاخوشـایند اما طبیعی میباشد، میزان قابل توجهی انرژی ذهنی وجسمی را مصروف خود میکند و تهدیدی جدی برای روابط شخصی و شغلی پدید می آورد. بنا بر این ما سعی داریم طی چند مقاله به راهکارهای مقابله با خشم و شیوه های مدیریت آن بپردازیم .
خودگویی ها (روشی که فکر می کنیم و با خود صحبت می کنیم) می تواند به صورت ارادی و مستقیم در چگونگی احساس ما تاثیر بگذارد. با گفته های معمولی به خود بگوییم چگونه فکر کنیم و باور داشته باشیم، و حتی چگونه رفتار کنیم. این خودگویی ها تاثیر مستقیمی بر علائم فیزیولوژیکی و روند تصمیم گیری و مهار و کنترل خشم دارند. به عنوان نمونه، افکاری مثل: می خواهم به وی آسیب برسانم. منصفانه نیست. چرا آنها این کار را با من کردند؟
عملاً باعث برافروختگی ما شده و کمک کننده نمی باشند، در حالی که افکاری مثل: "من باید با کسی صحبت کرده و این مورد را جمع بندی کنم". ممکن است کمک کننده تر باشد.
برخی از عبارات عمومی خودگویی های مثبت عبارتند از:
چرا باید چیزی را که من می خواهم او هم بخواهد. سعی کن قبل از هر کاری آرام باشی و خشمت را با نفس بیرون بده. صدایت را بلند نکن، داد نکش، فریاد نزن. به آنان فرصت بده! من نمی توانم انتظار داشته باشم، که او همیشه طبق میل من رفتار کند. با عصبانیت ، فقط اوضاع را بدتر می کنم. آن را نادیده بگیر. من هم بعضی چیزها را نمی توانم حل کنم. . . من می توانم بدون عصبانیت هم بگویم چه می خواهم.
برای هر کدام از چهار مرحله برانگیختگی خشم به ترتیب، نمونه هایی از به خود گویی عبارات مثبت ارائه می شود.
مرحله 1: آمادگی در برابر تحریک شدن
اگر باز دم کرده و عضلات را شل کنید، روشن تر فکر خواهید کرد. به یاد آورید چه چیزی را سعی می کنید به انجام رسانید، به آن توجه کنید وهیچ نیازی به مجادله نخواهد بود. با خود بگویید او دارد «مرا ناراحت می کند، اما می توانم از عهده اش برآیم. دغدغه را رها کن، نگرانی چیزی را حل نمی کند. آرام باش!»
مرحله 2: در جریان واقعه
در این هنگام آرام باشید و در ذهن مرور کنید «تا وقتی خونسردم اختیارم در دستم است. دلیلی بر بداخلاقی و خشمگین شدن وجود ندارد. من نمی گذارم او با من برخورد پیدا کند! نفس های بلند آهسته وحفظ تمرکز ، خواهد گذشت».
مرحله 3: سازگاری با برانگیختگی
در این موقع شما نیاز دارید تا با برانگیختگی به وجود آمده کنار بیایید و آن را درون خود حل کنید پس با بازدم عمیق در ذهن خود تکرار کنید « خشم من یک علامت خطر است، نیاز دارم خارج شوم و تن را آرام کنم. این یک علامت خطر است، نیاز دارم از عبارات و روش های خاص بهره گیرم. سخت نگیر، پافشاری نکن».
مرحله 4: رهائی از خشم و به گذشته نگریستن
پس از گذشت واقعه هنوز آثاری از خشم درون شما باقی مانده، لذا جملاتی مثل «من حداکثر کوشش را کردم و آنرا حل کردم "آفرین". آنقدر که فکر کرده بودم بد هم نبود. پیروز نشدم اما سعی کردم. یک مبارزه بود، حالا به آرامش تن بپرداز! من خشمگین نشدم!» می تواند شما را یاری کند.
حضرت رسول (ص) : الا أدلکم علی أشدکم ؟ أملککم لنفسه عند الغضب .
میخواهید شما را به آن کس که از همه زورمندتر است رهبری کنم ؟ آنکه هنگام خشم بهتر خود را نگاه میدارد* .
پی نوشت : کنز العمال ، ج 3 ، ص 520 ، ح 7700
تهیه و تنظیم: کهتری - تبیان
خودت را دوست بدار
در قسمت اول و دوم مقاله به مطالبی درباره اهمیت و فواید اعتماد به نفس و نشانه هاى آن اشاره کردیم, اکنون راه هاى پرورش اعتماد به نفس را براساس آموزه هاى دینى و دیدگاه هاى روان شناختى مورد بحث و بررسى قرار مى دهیم.
عوامل اعتماد به نفس را مى توان به دو دسته کلیِ فردى و اجتماعى تقسیم کرد.که در این بخش به عوامل فردی آن می پردازیم.
1- خود ارزش مندى: اعتماد به نفس داشتن, در گرو احترام به خود و نگرش مثبت به خویشتن است. اسلام در تمام برنامه هاى عبادى و اجتماعى و اخلاقى و اقتصادى خود, عزت نفس را لحاظ کرده و نادیده گرفتن آن را در هیچ شرایطى نمى پذیرد. البته احساس ارزش مندى یا عزت نفس, نیاز فطرى انسان است. مازلو روان شناس معروف مى گوید: تمام افراد در جامعه ما, میل یا نیازى به عزت نفس یا احترام به خود یا احترام به دیگران دارند (1). اعتماد به نفس, ارتباطى مستقیم با ارضاى این نیاز درونى دارد. استاد مطهرى مى گوید: از نظر اسلامى, مادرِ همه احساس هاى اخلاقى انسان,احساس کرامت وعزت است (2).
مولا على(ع) خطاب به فرزندش مى فرماید: اکرم نفسک عن کل دنیة وان ساقتک الى الرغائب فانک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضاً; نفس خود را گرامى و محترم بدار از این که به یک پستى دچار شود, زیرا اگر از نفس خود چیزى را باختى و از دست دادى, دیگر هیچ چیز نمى تواند جاى آن را پر کند(3).
خوشا کاخ بلند عزت نفس که محکم تر بنایى زین بنا نیست
2- خودشناسى: اعتماد به نفس تا حد زیادى متوقف بر شناخت جنبه هاى مثبت شخصیتى و آگاهى از استعدادها و توانایى ها و قابلیت ها است. عدم اعتماد به نفسِ غالب افراد, به دلیل عدم شناسایى خویشتن است.
3- خودپنداره مثبت: خودپنداره در اصطلاح روان شناسان, ارزیابى کلى فرد از شخصیت خود است. این ارزیابى ناشى از ارزیابى هاى ذهنى است که معمولاً از ویژگى هاى رفتارى خود به عمل مى آوریم. در نتیجه, خودپنداره ممکن است مثبت یا منفى باشد. پندار فرد از شخصیت خود تا اندازه زیادى تصور او را راجع به محیطش تعیین مى کند. اگر تصور از خود, مثبت و نسبتاً متعادل باشد, شخص داراى سلامت روانى است و اگر به عکس, خودپنداره شخص منفى و نامتعادل باشد, او از لحاظ روانى ناسالم شناخته مى شود. دیل کارنگى مى گوید: (اگر از من بپرسید چه کسى موفق است؟ خواهم گفت: کسى که خودش را متقاعد کند که موفق مى شود. براى توفیق در کارها هیچ چیز به اندازه اعتقاد و ایمان به توانستن مؤثر نیست(4).
البته تغییر طرز تفکر, کار آسانى نیست وافرادى هستند که نتوانسته اند یا نخواسته اند ظرفیت وجودى و بالقوه خود را پرورش دهند.
4 - خوداتکایى: یکى از راه هاى رسیدن به اعتماد به نفس, بى نیازى از دیگران و اتکاى به خود است. بعضى افراد همواره در انتظار کمک و یارى دیگران هستند و از این رو هرگز به خود اطمینان پیدا نمى کنند. این حالت نشان دهنده ضعف نفس و بى اعتمادى است . یکى از سرمایه هاى معنوى پیامبران الهى که موجب عزت و اقتدار و موقعیت اجتماعى آن ها شده بود, همان قناعت و احساس بى نیازى است .
5- استقلال فکرى: خوداتکایى تنها به مرحله فعل و عمل منحصر نمى شود, بلکه در حوزه فکر و اندیشه از اهمیت بیشترى برخوردار است. قرآن مجید براى بهره ورى از توانایى ذهنى به تعقل در امور و به کارگیرى عقل و اندیشه سفارش کرده است. عقل باید طورى پرورش یابد که بتواند افکار و عقاید مختلف را بسنجد و درباره آن ها قضاوت کند.
هرچند بهره گیرى از دیدگاه هاى مختلف در جاى خود امرى مطلوب و عقلایى است . قول و فعل در قضاوت دیگران نباید مبناى تصمیم گیرى ما باشد. همین امر, اعتماد به نفس و قدرت تصمیم گیرى را از ما سلب مى کند.
پی نوشت ها:
1 ـ آبراهام مازلو, روان شناسى شخصیت سالم, ترجمه شیوا رویگردان, ص154.
2 ـ مرتضى مطهرى, فلسفه اخلاق (انتشارات صدرا) ص190.
3 ـ نهج البلاغه, نامه 31.
4 ـ دیل کارنگى و دیگران, رمز موفقیت, ص227.
5 ـ وسائل الشیعه, ج6, ص313.
منبع: طوبی، پژوهشکده تحقیقات اسلامی
1) قانون انگیزه: هرچه می گویید یا انجام می دهید از تمایلات درونی، خواسته های شما سرچشمه می گیرد. پس برای رسیدن به موفقیت باید انگیزه ها را مشخص کرد تا با یک برنامه ریزی اصولی به هدف رسید.
2) قانون انتظار: اگر با اعتماد به نفس، انتظار وقوع چیزی را در جهان پیرامون تان داشته باشید آن چیز بوقوع می پیوندد. شما همیشه هماهنگ با انتظاراتتان عمل می کنید و این انتظارات بر رفتار و چگونگی برخورد اطرافیانتان تاثیر می گذارد.
3) قانون تمرکز: هر چیزی را که روی آن تمرکز کرده و به آن فکر کنید در زندگی واقعی، شکل گرفته و گسترش پیدا می کند. بنابراین باید فکر خود را بر چیزهایی متمرکز کنید که واقعا طالب آن هستید.
4) قانون عادت: حداقل 95درصد از کارهایی که انجام می دهیم از روی عادت است. پس می توانیم عادت هایی را که موفقیت ما را تضمین می کنند در خود پرورش دهیم و تا هنگامیکه رفتار مورد نظر به صورت اتوماتیک و غیرارادی انجام نشود، تمرین و تکرار آگاهانه و مداوم آن را ادامه دهیم.
5) قانون انتخاب:
6) قانون تفکر مثبت: برای رسیدن به موفقیت و شادی، تفکر مثبت امری ضروری است. شیوه تفکر شما نشاندهنده ارزش ها، اعتقادات و انتظارات شماست.
7) قانون تغییر: تغییر، غیرقابل اجتناب است و ما باید استاد تغییر باشیم نه قربانی آن.
8) قانون کنترل: سلامتی، شادی و عملکرد درست از طریق کنترل کامل افکار، اعمال و شرایط پیرامون مان به وجود می آید.
9) قانون مسئولیت: هرچه و هر کجا که هستید بخاطر آنست که خودتان اینطور خواسته اید. مسئولیت کامل آنچه که هستید، آنچه که بدست آورده اید و آنچه که خواهید شد برعهده خود شماست.
10) قانون پاداش: عالم در نظم کامل بسر می برد و ما پاداش کامل اعمال مان را می گیریم. همیشه از همان دست که می دهیم از همان دست می گیریم. اگر از عالم بیشتر دریافت می کنید به این دلیل است که بیشتر می بخشید.
11) قانون خدمت: پاداش هایی را که در زندگی می گیرید با میزان خدمت شما به دیگران رابطه ی مستقیم دارد. هرچه بیشتر برای بهبود زندگی و سعادت دیگران کار کنید و توانایی های خود را افزایش دهید، در عرصه های مختلف زندگی خود بیشتر پیشرفت می کنید.
12) قانون علت و معلول: هرچه به دلیلی رخ می دهد. برای هر علتی معلولی است و برای هر معلولی علت یا علت های بخصوصی وجود دارد، چه از آن ها اطلاع داشته باشید چه نداشته باشید. چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد. در زندگی هر کاری را که بخواهید می توانید انجام دهید به شرط آنکه تصمیم بگیرید که دقیقا چه می خواهید و سپس عمل کنید.
13) قانون ذهن: شما تبدیل به همان چیزی می شوید که درباره آن بیشتر فکر می کنید. پس همیشه درباره چیزهایی فکر کنید که واقعا طالب آن هستید.
14) قانون عینیت یافتن ذهنیات: دنیای پیرامون شما تجلی فیزیکی دنیای درون شماست. کار اصلی شما در زندگی این است که زندگی مورد علاقه خود را در درون خود خلق کنید. زندگی ایده آل خود را با تمام جزییات آن مجسم کنید و این تصویر ذهنی را تا زمانیکه در دنیای پیرامون شما تحقق پیدا کند حفظ کنید.
15) قانون رابطه مستقیم: زندگی بیرونی شما بازتاب زندگی درونی شماست. بین طرز تفکر و احساسات درونی شما، و عملکرد و تجارب بیرونی تان رابطه مستقیم وجود دارد. روابط اجتماعی، وضعیت جسمانی شرایط مالی و موفقیت های شما بازتاب دنیای درونی شماست.
16) قانون باور: هر چیزی را که عمیقا باور داشته باشید به واقعیت تبدیل می شود. شما آنچه را که می بینید باور نمی کنید بلکه آن چیزی را می بینید که قبلا بعنوان باور انتخاب کرده اید. پس باید باورهای محدودکننده ای را که مانع موفقیت شما هستند شناسایی کنید و آن ها را از بین ببرید.
17) قانون ارزش ها: نحوه عملکرد شما همیشه با زیربنایی ترین ارزش ها و اعتقادات شما هماهنگ است. آنچه که ارزش هایی را که واقعا به آن اعتقاد دارید بیان می کند ادعاهای شما نیست بلکه گفته ها، اعمال و انتخاب های شما به ویژه در هنگام ناراحتی و عصبانیت است.
18) قانون تاثیر تلاش: همه امیدها، رویاها، هدف ها و آرمان های ما در گرو سخت کوشی است. هرچه بیشتر تلاش کنیم، موفقیت بیشتری کسب خواهیم کرد.
19) قانون آمادگی: در هر حوزه ای موفق ترین افراد، آن هایی هستند که وقت بیشتری را صرف کسب آمادگی برای انجام کارها می کنند. عملکرد خوب نتیجه آمادگی کامل است.
20) قانون حد توانایی: شاید برای انجام همه کارها وقت کافی وجود نداشته باشد ولی همیشه برای انجام مهم ترین کارها وقت کافی هست. هرچه بیشتر کار کنیم کارآیی بیشتری پیدا می کنیم. اما باید اموری را برعهده بگیریم که در حد توانمان باشد.
21) قانون تصمیم: مصمم بودن از ویژگی های اساسی افراد موفق است. در زندگی هر جهشی در جهت پیشرفت هنگامی حاصل می شود که در موردی تصمیم روشنی گرفته باشیم.
22) قانون خلاقیت: ذهن ما می تواند به هر چیزی که باور داشته باشد دست یابد. هر نوع پیشرفتی در زندگی با یک ایده آغاز می شود و چون توانایی ما در خلق ایده های جدید نامحدود است آینده نیز محدودیتی نخواهد داشت.
23) قانون استقامت: معیار ایمان به خود، توانایی استقامت در برابر سختی ها، شکست ها و ناامیدی ها است. استقامت ویژگی اساسی موفقیت است. اگر به اندازه کافی استقامت کنیم، طبیعتا سرانجام موفق خواهیم شد.
24) قانون صداقت:
25) قانون انعطاف پذیری: در تعیین اهداف خود قاطعیت داشته باشید، اما در مورد روش دستیابی به آن ها انعطاف پذیر باشید. درعصر تحولات سریع و رقابت شدید، انعطاف پذیری از ضروریات است.
26) قانون خوشبختی: کیفیت زندگی ما را احساس مان در هر لحظه تعیین می کند واحساس ما را تفسیر خودمان از وقایع پیرامون مان مشخص می سازد، نه خود وقایع. هرگز برای اینکه تجربه خوشی از دوران کودکی داشته باشید دیر نیست. کافیست گذشته را مرور کنید و روشی را که برای تفسیر تجربیات خود داشته اید تغییر دهید.
27) قانون تعجیل: ما همواره دوست داریم که هرچه زودتر به آرزوهایمان برسیم، به همیت دلیل است که در تمام عرصه های زندگی بی قرار هستیم.
28) قانون فرصت: بهترین فرصت ها اغلب در معمولی ترین موقعیت های زندگی بوجود می آید. پس بزرگترین فرصت ها به احتمال زیاد همیشه در دسترس ما است.
29) قانون خودشکوفائی: شما می توانید هرچه را که برای رسیدن به اهداف تعیین شده خود به آن نیاز دارید بیاموزید. آن هایی که می آموزند توانا هستند.
30) قانون بخشندگی: هرچه بیشتر، بدون انتظار پاداش، به دیگران خدمت کنید ،خیر و نیکی بیشتری به شما می رسد، آن هم از جاهایی که اصلا انتظار ندارید. شما تنها در صورتی حقیقتا خوشبخت خواهید شد که احساس کنید به دلیل خدمت به دیگران انسان با ارزشی هستید.
منبع : روزنامه ابتکار
در پژوهش های اخیر، برخی از محققان واقتصاددانان بر این باورند که میان پول و خوشبختی ارتباط مستقیمی وجود دارد.
در این مقاله افرادی مورد بررسی قرار گرفته اند که درآمد سالیانه آنها 10 تا 15 میلیون تومان برآورد شده. با توجه به این مطلب باید اینطور نتیجه گرفت که افرادی که درآمد بیشتری دارند، در زندگی خوشبخت تر هستند.
برای رد کردن این بیانیه باید نگاهی به اظهار نظر "دانیل کانمن" برنده جایزه نوبل و اقتصاددان دانشگاه پرینستون داشته باشیم. او معتقد است که فضیه "پول=خوشبختی" کاملاً غیر واقعی است.
از سوی دیگر "ریچارد لوکاس" روانشناس دانشگاه میشیگان نسبت به دلیل این مطلب که چرا به نظر می رسد انسان های ثروتمند، خوشبخت تر هستند، اظهار بی اطلاعی میکند.
اما آیا می توان با پول خوشبخت شد؟
همه ی ما به خوبی می دانیم که با پول چه کارهایی که نمی شود کرد؛ می توانیم اتومبیل، خانه ، تلویزیون پلاسما و ... تهیه کنیم. البته پیش از هر چیز باید بدانید که از کجا می توان هر یک از موارد ذکر شده را خریداری نمود. در مورد خوشبختی کار کمی دشوارتر می شود، از کجا می توان آنرا خرید؟ آیا مغازه ای وجود دارد که خوشبختی بفروشد؟ اگر مغازه ی خوشبختی وجود داشت، شما از آن چه چیزی می خریدید؟ آیا "آرامش ذهن" می خریدید؟ یک زندگی متعادل؟ سلامت؟ امنیت؟
سؤال اصلی اینجاست:
چه چیز شما را خوشحال می کند؟ آیا تنها با پول خوشحال می شوید؟ پول در نظر شما تا چه اندازه ارزش دارد؟ به نظر می رسد که افرادی که بیشتر پول دارند، خوشحال تر هستند، اما پیش از هر چیز باید معنای خوشبختی و خوشحالی را معین کنیم.
لغت نامه دهخدا برای خوشبختی سه معنای مختلف آورده است:
اولین معنای آن کامیابی است: پیشرفت کردن و رسیدن به رفاه به ویژه از نظر اقتصادی.
دومین معنا خرسندی است: شادابی هنگامیکه فرد به موفقیت رسیده و از نظر مالی وضعیت خوبی داشته باشد و کم و بیش به آرزوهایش رسیده باشد.
سومین معنا، سعادت است: قرار گرفتن در مرحله رضایت شخصی.
اجازه دهید ابتدا از امنیت شروع کنیم. احساس امنیت می تواند با خود، خوشبختی به همراه داشته باشد. در اینجا امنیت به معنای داشتن اتومبیل شخصی، خانه و شغل مناسب است. اکثر مقالات و کتاب های اقتصادی پیشنهاد می کنند که افراد باید 6 ماه از درآمد سالانه ی خود را پس انداز کنند. من افراد کمی را می شناسم که از پس خرج روزانه ی خود برآیند ، چه برسد به اینکه بخواهند درآمد 6 ماه خود را پس انداز کنند. خیلی از افراد هستند که در شغل مناسبی کار می کنند، سر پناه مناسبی دارند، و میتوانند مسافرت بروند، اما باز هم احساس خوشبختی نمی کنند. آنها همیشه در پی به دست آوردن چیزهای بزرگتر هستند، ماشین بهتر، خانه بزرگتر، کار پر درآمدتر.
امنیت می تواند برای برخی از افراد خوشبختی به همراه داشته باشد، اما نمی تواند همه ی افراد را خوشبخت نگه دارد.
بیایید نگاه دقیق تری به پول بیندازیم. چه کسی را می شناسید که صاحب پول زیادی است؟ ورزشکاران، خوانندگان و هنر پیشگان سینما. این افراد فقط به نظر ما خوشحال هستند. آنها آخرین مدل ماشین ها را سوار می شوند، خانه های بسیار بزرگی دارند و طرز زندگی کردن شان خیره کننده است ، اما باز هم برخی از آنها پول خود را صرف الکل، مواد مخدر و سایر اعتیادهایی می کنند که برای بدنشان مضر است. شاید برای مدت زمان کوتاهی خوشحال باشند ، اما پس از گذشت مدت کوتاهی احساس بی هدفی می کنند و از زندگی خسته می شوند (و در نحوه ی درست خرج کردن پول هایشان را از دست می دهند) و به جای اینکه به دنبال رشد روانی باشند (همان درک هدف زندگی) به دنبال یافتن راهی برای ایجاد هیجان بیشتر در زندگی های یکنواخت شان هستند.
چند نفر را می شناسید که خانه، اتومبیل، شغل پر درآمد، و ثروت دارد اما با این وجود باز هم از قرص های ضد افسردگی استفاده می کند و تحت درمان پزشک قرار دارد؟؟؟؟
با توجه به کلیه تعاریف خوشبختی من با سومین تعریف موافقم: سعادت: قرار گرفتن در مرحله ی رضایت شخصی.
به نظر من خوشبختی از ادراک افراد نشات می گیرد.
اگر تمام ناراحتی های خود را بر روی یک میز بریزد و بعد از شما فرد دیگری بیاید و ناراحتی هایش را روی میز بریزد، شما قطعاً ترجیح می دهید ناراحتی های خودتان را برای خودتان بردارید.
اگر احساس می کنید فرد خوشبختی نیستید، دیداری از بیمارن سرطانی، زندانیان، و بیماران روانی داشته باشید. به سرعت متوجه خواهید شد که چقدر خوشبخت و کامیاب هستید. کسی چه می داند شاید به این نتیجه هم برسید که تا چه حد خوش شانس هستید و بعد از آن قدردان داشته هایتان شوید.
خوشبختی در درک صحیح داشته های شخصی خلاصه می شود، حال چه زیاد باشند و چه کم.
خوشبختی داشتن قوه ادراک 100% حقیقی است.
خوشبختی یعنی هدفمندی در زندگی.
خوشبختی توانایی عشق ورزیدن است نه تنفر داشتن.
خوشبختی یعنی بخشش بدون انتظار بازگشت.
منبع: پارسیفا – با تغییر و تلخیص
کمال نهایى انسان
منظور از تربیت انسان، به فعلیت رسانیدن استعدادهاى بالقوه او است.و چون کمال هر موجودى در شکوفایى و به فعلیت رسیدن استعدادهاى بالقوه اوست، لذا در صورتى که انسان به صورت صحیح و در یک نظام تربیتى همه جانبه پرورش یابد، به کمال نوعى خود خواهد رسید.
از اینجا مىتوان دریافت که هدف نهایى از تربیت انسان نیز نباید چیزى جز کمال نهایى او باشد.حال جاى این سؤال است که کمال حقیقى و نهایى انسان چیست؟ کدام مقصد است که اگر انسان به آن جا برسد به سعادت حقیقى خود نایل آمده است؟ و کدام هدف است که تمام مسائل تربیتى باید به سوى آن جهت گیرى شوند و تمامى قوا و استعدادهاى انسان در ارتباط با آن و در محدوده ی آن رشد و پرورش یابند؟
شناخت کمال نهایى
چگونه و از چه راهى مىتوان کمال نهایى انسان را شناخت؟ آیا عقل یا تجربه قادر بهشناخت آن هستند؟ و اصولا میزان کارآیى هر یک از آنها در این زمینه چقدر است؟
تردیدى نیست که کمال نهایى انسان مربوط به روح او بوده، جنبه جسمانى ندارد.زیرا به طورى که مىدانیم حقیقت انسان روح اوست و تکامل انسانى او در گرو تکامل استعدادهاى روحى او مىباشد و رشد جسمانى او تا اندازهاى که لازمه تکامل روحى اوست، ارزش دارد و به هیچ عنوان کمال نهایى او محسوب نمىشود.
از این جا روشن مىشود که کمال نهایى انسان مقولهاى نیست که بتوان از راه تجربه آن را شناخت.کمالات روحى زمانى قابل شناخت هستند که شخص خود واجد آنها شود و با تجربه درونى و شهودى آنها را دریابد.و لذا شناخت آنها براى کسانى که خود به این کمالات دست نیافتهاند از طریق تجربى امکان پذیر نیست.اگر گفته شود با مطالعه در احوال و آثار شخصیتهاى تکامل یافته مىتوان پى به کمال انسان برد، در پاسخ گوییم که این امر مستلزم دور است زیرا لازمه شناخت انسانهاى به کمال پیوسته این است که از قبل ، کمال را شناخته باشیم.بنابر این، در این عرصه کارى از دست تجربه ساخته نیست .
در مورد عقل نیز هم چنان که تاریخ اندیشه ی بشرى به ثبوت رسانده است، باید گفت که به تنهایى، و بى آن که نورى از جانب وحى بر موضوع بتابد، عقل قادر به انجام این مهم نخواهد بود .
براى شناخت کمال حقیقى و نهایى انسان باید گوش به نداى وحى داد و گره ی این معما را به انگشت تدبیر کسانى گشود که اتصال به خالق انسان دارند.
امیال فطرى انسان با این که به امور مختلفى تعلق مىگیرند، سرانجام همه به هم مىپیوندند و ارضاى کامل و نهایى آنها در یک چیز خلاصه مىشود و آن ارتباط با سرچشمه علم، قدرت، جمال و کمال است و این، جز در سایه پیوند با بارگاه الهى و تقرب و نزدیکى به خدا امکان پذیر نیست.تنها در نزدیکى به خدا و اتصال به معدن جمال و کمال است که تمامى خواستههاى فطرى انسان ارضا و انسان به مطلوب نهایى خود نایل مىشود.جز پیوند با خدا، هر هدف و مقصد دیگرى براى انسان، از آفت نقص و محدودیت مبرا نیست و به همین جهت پاسخگوى فطرت بى نهایت طلب او نخواهد بود.
این مقاله را از این جهت در بخش "خانه و خانواده" آوردیم که با توجه به آنچه در ابتدای مقاله ذکر شد ، تاکیدی داشته باشیم به تربیت انسان و به فعلیت رسانیدن استعدادهاى بالقوه ی او در یک نظام تربیتى همه جانبه ، که جز با اتصال به وحی و فرامین اسلامی قابل تعریف نمی باشد .
منبع : برگرفته از کتاب "اخلاق اسلامى" – با تغییر و تلخیص
نویسنده: محمدعلى سادات
در مقاله قبل به آموزش خود گویی های مثبت به عنوان راهکاری مؤثر برای کنترل خشم پرداختیم و در ادامه راه های دیگری را جهت مدیریت این نوع هیجان برای شما توضیح می دهیم.
"تنفس و تن آرامی"
تنفس و تن آرامی، بخش حیاتی کنترل خشم است. زمانی که عصبانی و مضطرب می شویم بدن ما آدرنالین آزاد می کند. به عبارتی، این عمل احتمالاً منجر به تنفس سریع و سطحی می شود. در صورتی که این عدم تعادل اصلاح نشود، باعث آزاد شدن آدرنالین بیشتر شده و در نتیجه عصبانیت یا استرس افزایش می یابد. بنابراین، کنترل کردن تنفس نامنظم از طریق کندتر و عمیق تر کردن تنفس و در پیش گرفتن الگوی عادی می تواند تاثیر قبلی افزایش آدرنالین را اصلاح کند. این تاثیر باعث بوجود آمدن احساس آرامش و کنترل گردیده، و این احتمال وجود دارد که رفتار آتی بتواند بیشتر بر اساس قضاوت باشد نه بر اساس تکانش.
بنابریان تنفس عمیق در کاهش برانگیختگی نقش دارد. و این کنترل تنفسی، اولین مرحله تن آرامی است، روشی است که به طور تدریجی همراه با خودگویی به عنوان تکنیکی سریع در کاهش سطح برانگیختگی به کار می رود. این مرحله می تواند تکمیل کننده تن آرامی بوده و باعث شود که برخوردی مناسب داشته باشیم.
این مسئله به ما کمک می کند تا:
- هر نوع تنش جسمی را کاهش دهیم.
- روی چیزهای دیگری متفاوت از آنچه ما را عصبانی می کند، متمرکز شویم.
- قبل از اینکه صحبت کنیم یا فریاد بزنیم مدتی فکر کنیم.
با بازدم شروع کرده و سعی کنید همراه آن خشم خود را بیرون دهید! به اغلب مردم گفته می شود «نفس عمیق بکشند» اما این روش زمانی که خشم شدت گرفته و یا هنگامی که تنفس به شدت کم عمق می شود همیشه راحت و آسان نیست. در این مرحله تنفس عمیق می تواند احساس انفجار در فرد ایجاد کند! از این رو، قبل از اینکه دو نفس عمیق بکشید، ابتدا نفس خود را بیرون دهید.
"بازدم بخش مهمی از کاهش و آرام کردن علائم برانگیختگی است، بسیاری از تکنیکهای تنفس شامل بازدم طولانی تر می باشد، مثلاً هنگام دم تا شماره 4 و بازدم تا شماره 6 بشمارید."
اولین مرحله تن آرامی و کاهش برانگیختگی، آگاهی یافتن از روشی است که نفس می کشیم، و یاد گرفتن تنفس آرام. بهتر این است که این تکنیک ها را به هنگامی که دراز کشیده اید یاد گرفته و انجام دهید.
تمرین:
- یکی از دستهایتان را درست روی خط شکم و دست دیگر را روی سینه تان قرار دهید.
- بطور عادی نفس کشیده و توجه کنید موقعی که نفس خود را به درون می دهید کدام یک از دستهایتان بالا می رود.
- آیا دستی که روی سینه تان بود بالا رفت و یا دست روی شکم؟ به احتمال زیاد روی سینه تان، اگر این طور بود، بدین معنی است که شما از سینه تان نفس می کشید و فقط از فضای بالای ریه هایتان استفاده می کنید. این مسئله موقعی اتفاق می افتد که شما خشمگین یا مضطرب بوده و نفس کشیدن صحیح برایتان مشکل می شود.
بنابراین روش صحیح نفس کشیدن این است که دست روی شکمتان حرکت کند، و پس از آن بدانید که قسمت پایین ریه هایتان پر می شود و تنفس شما از دیافراگم انجام می گیرد.
- یک نفس طولانی آرام را خارج و ریه هایتان را خالی کنید، پس از آن به آرامی دم را انجام داده و هوا را درست به قسمت پایین ریه هایتان بکشید (باید شکمتان بالا بیاید، نه سینه هایتان) سپس همانطور که به تنفس آرام ادامه می دهید هوا را به منطقه بالای سینه خود بیاورید. در ابتدا تا شماره 2 نگه دارید (سعی کنید بعداً طولانی تر شود) پس از آن هوا را از طریق دهانتان از یک قسمت ریه به آهستگی خارج کنید.
- خارج کردن هوا می تواند با کلمات آرام بخش، همراه شود.
- موقعی که به تکنیک استفاده از فضای کامل ریه ها تسلط پیدا کردید، نه تنها به هنگام دراز کشیدن بلکه به صورت نشسته یا ایستاده نیز می توان آن را بکار برد. با تمرین، این تکنیک را می توان کاملاً محتاطانه انجام داد.
در ادامه مرحله دوم تن آرامی را توضیح می دهیم.
حضرت رسول (ص) : احزم الناس أکظمهم للغیظ .آنکه بیشتر خشم خود را فرو میبرد ، از همه کس دور اندیشتر است* .
پی نوشت: نهج الفصاحه ، ص 17 ، ح 95
تهیه و تنظیم : کهتری- تبیان
در قسمت اول و دوم این مقاله به بررسی خشم به عنوان هیجانی طبیعی پرداختیم و دو روش مؤثر در زمینه کاهش و کنترل خشم را بیان کردیم . در این بخش به توضیح راهکار مفید دیگری می پردازیم.
فشارهای جسمی را رها کنید
تنش اولین علامت برانگیختگی خشم است، از این رو در صورت بالا بودن تنش، ما به آسانی برانگیخته می شویم. بنابراین، لازم است یاد بگیریم که تنش خود را به عنوان یک علامت هشداردهنده شناسایی کنیم.
حائز اهمیت است که از تفاوت بین تنش و آرامش عضلانی آگاه شویم؛ و این مسئله از طریق آموزش تن آرامی حاصل می شود.
حالت نشسته:
این حالت را موقعی که عصبانی هستید به کار ببرید یا هر روز و هر جایی آن را تمرین کنید.
1- یک صندلی پیدا کرده و خود را درون آن بیندازید. به راحتی به صندلی تکیه داده و دستهایتان را روی رانها یا دسته صندلی رها کنید.
2- انگشت هایتان را از هم جدا و آنها را بکشید . حالا کشیدن را متوقف کنید.
3- نفس خود را بیرون دهید، خشم خود را خارج کنید.
4- از بینی خود نفس کشیده و از طریق دهان خارج کنید، این عمل را دو بار انجام دهید.
5- حالا نفس های آرام تر بکشید و تمرکز خود را بر روی آرام گرفتن جسم خود قرار دهید.
6- هر دو پای خود را محکم بر روی زمین گذاشته به طوری که به خوبی حمایت کننده باشند.
7- از صندلی زیر پاهایتان اطمینان یافته به طوری که بتواند پشت شما را نگه دارد.
8- به خودتان اجازه دهید داخل صندلی فرو روید.
9- شانه هایتان را به طرف پاهایتان پایین بکشید، سپس کشیدن را متوقف کنید، در صورتی که شانه ها دوباره به طرف بالا برگشت عمل قبلی را تکرار کنید.
نوع تنفس خود را بیاد آورید دم از طریق بینی و بازدم از طریق دهان.
- اجازه دهید چشمانتان به آرامی بسته شوند و حالا بگذارید سرتان آرام بگیرد.
- بگذارید ابتدا سرتان به یک طرف و سپس به طرف دیگر به آرامی بچرخد.
- حالا بگذارید سرتان نقطه ای راحت را جهت آرام گرفتن پیدا کند.
- دهانتان را به آرامی باز کرده و آرواره پایین خود را تکان دهید. حالا لب هایتان و نه دندان ها را ببندید. آب دهانتان را قورت داده و زبانتان را ته دهانتان آرام نگه دارید.
- بگذارید خطوط و سگرمه ها از صورتتان دور و تمام صورت و سرتان راحت و آرام گیرد.
نفس کشیدن خود را بیاد آورید دم را با بینی و بازدم را با دهانتان انجام دهید.
- کلمات آرام بخش را تصور کنید.
در انتهای هر تن آرامی زمانی برای پیدا شدن حالت آرامش( با ملایمت) اختصاص داده می شود:
- به صداهای اطراف خود هشیار باشید.
- انگشتان دست و پای خود را تکان دهید.
- موقعی که آماده شدید چشمان خود را باز کنید.
- (حالا) چه احساسی دارید؟ در کجای درجه بندی یا مقیاس خشم قرار گرفته اید؟
کلیه روشهای تن آرامی به منظور کاهش برانگیختگی جسمی است. از آن جایی که برانگیختگی از طریق دستگاه عصبی خودکار حاصل می شود باید خودمان از نقش تن آرامی در کاهش آن آگاهی داشته باشیم. عمل دستگاه خودکار، غیرارادی بوده و برای حفظ بقاء فرد طرح ریزی شده است و شامل دو قسمت می باشد:
الف) دستگاه عصبی سمپاتیک: دستگاه عصبی سمپاتیک در مواقع ضروری با ایجاد تغییراتی بدن را برای جنگ و گریز آماده می کند.
ب) دستگاه عصبی پاراسمپاتیک: بدن را به هنگام فقدان خشم، ترس یا هیجان به یک حالت آرامش باز می گرداند. دستگاه پاراسمپاتیک کنترل بدن را حفظ می کند. از آن جایی که تنفس آهسته با فعالیت پاراسمپاتیک همراه می گردد، با آرام کردن میزان تنفس می توان علائم برانگیختگی را کاهش داد.
حضرت رسول (ص) : احزم الناس أکظمهم للغیظ .آنکه بیشتر خشم خود را فرو میبرد ، از همه کس دور اندیشتر است* .
نهج الفصاحه ، ص 17 ، ح 95
پی نوشت: نهج الفصاحه ، ص 17 ، ح 95
کهتری - تبیان
گفتارى کوتاه پیرامون مساله غیرت و تعصب
جاى هیچ تردیدى نیست که در ساختمان بدنى و روحى انسان چیزى به کار رفته، که آدمى را در مواقعى که احساس کند دیگران به منافع او تجاوز مىکنند، و رعایت احترام مقدسات (مثلا اطفال و ناموس) او را نمىکنند، و یا در صددند آبروى او را بریزند، و یا کارى دیگر از این قبیل بکنند ، وادار به دفاع مىسازد، و این لزوم دفاع از خود و از متعلقات خود ، حکمى است که فطرت به گردن بشر انداخته، و به وى الهام کرده است .
به کار بردن این نیرو، و یا اطاعت از این حکم فطرت دو جور انجام مىشود:
- یکى به نحو شایسته و آن این است که براى حفظ حق خود باشد، نه حفظ باطل
- دیگرى به نحو ناشایست و مذموم که معلوم است در این صورت چه فساد و شقاوتى در پى دارد، و چقدر نظام امور زندگى را به هم مىزند.
اسلام مسأله ی غیرت و تعصب را باطل معرفى نکرده بلکه اصل آن را حفظ نموده، زیرا غیرت ریشه در فطرت انسان دارد، و اسلام هم دین فطرت است، ولى در جزئیات آن دخالت کرده است، و فرموده آن قدر از غیرت و تعصب که مطابق با فطرت است، حق است، و شاخ و برگى که اقوام به آن دادهاند، باطل است.
یکى از موارد تعصب، تعصب در باره ی مردان است، که زنان در باره ی آنان تعصب مىورزند، یکى دیگر در باره ی زنان است، که مردان نسبت به آنان غیرت و تعصب به خرج مىدهند، یکى دیگر در باره ی اطفال و کودکان، و به طور کلى فرزندان است، که پدران و مادران در باره ی آنان تعصب مىورزند، باید همه ی اینها را رنگ توحید داد، به این معنا که هر جا تعصب ورزیدن، خداپسند باشد، باید تعصب ورزید، هر جا نباشد نباید اعمال کرد.
پس اسلام اصل تعصب و غیرت را که حکمى است فطرى تأیید مىکند، ولى در عین حال آن را از شوائب هوا و هوسها، و اهداف فاسد و شیطانى پاک، و در همه موارد صاف مىکند، و همه را به صورت یک شریعت انسانى در مىآورد، تا انسانها هم راه فطرتشان را رفته باشند، و هم دچار ظلمت تناقض و یک بام و دو هوایى نگشته باشند.
پس آنچه اسلام بشر را به سوى آن مىخواند، و آن را مشروع مىداند، در بین موارد و اطرافش تناقض و تضادى نیست، بلکه همه در این جهت مشترکند، که از شئون توحید به شمار مىروند، و همه ی مواردش این عنوان را دارند، که پیروى حق و متابعت از آنند، در نتیجه همه ی احکام آن قوانینى کلى و دائمى شدهاند، (به طورى که از هر مسلمان آگاه بپرسى تعصب ورزیدن نسبتبه خویشاوندان کافر و دشمن دین چطور است؟ جوابش منفى، و از هر کس بپرسى تعصب ورزیدن نسبتبه مسلمانى بیگانه ولى پیرو حق چگونه است؟ جوابش مثبت است، از هر مسلمانى بپرسى غیرت ورزیدن نسبتبه رفتار داماد با دخترت، و نسبت به رفتار پسرت با همسرش چطور است، جواب مىدهد در هر دو مورد اگر غیرت ورزیدن مایه ی خشنودى خدا است صحیح است، و اگر پیروى هواى نفس است ، باطل است) .
منبع : کتاب ترجمه المیزان ج 4، ص 673 - نویسنده: علامه طباطبایى – با تلخیص
تنظیم و گردآوری : بخش خانواده و زندگی - تبیان
آیا تا به حال آرزو کردهاید که ای کاش اعتماد به نفس و خودباوری بیشتری داشتم؟
آیا منتظرید کارهای خاص، مشخص و از قبل تعیین شدهای را در زندگی خود به انجام برسانید تا بعد از آن احساس اعتماد به نفس و خودباوری کنید؟ آیا به هیچ کاری دست نمیزنید یا با بیعلاقگی و بیمیلی کارهایتان را انجام میدهید، به این امید که روزی اعتماد به نفس و خودباوری به طرزی معجزهآسا به سراغتان بیاید؟ اغلب ما فکر میکنیم که اعتماد به نفس یعنی اینکه به تواناییهای خود اعتماد و ایمان داشته باشیم اما با این نوع نگرش، شما زمانی احساس اعتماد به نفس میکنید که کاری را بدون ایراد و هیچ عیب و نقصی انجام دهید؛ حال آنکه اعتماد به نفس واقعی آن است که روی آگاهی و تواناییهای ما نیز تاثیر بگذارد.
اعتماد به نفس احساس ترسی است که شما از انجام کاری دارید، اما بهرغم آگاهی از این ترس به انجام آن اقدام میکنید. ادراکی که از خودتان دارید، تاثیر بسیار زیاد و شگفت انگیزی بربرداشت دیگران نسبت به شما دارد. تعبیر شما از خودتان یک واقعیت است؛ هر چه اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید، احتمال موفقیت شما نیز بیشتر خواهد شد. راه هایی وجود دارد که شما میتوانید با آگاهی از آنها، پایههای اعتماد به نفس خود را بنا کنید. به وسیله این راهکار شما میتوانید تاثیر ذهنیای را که برای دستیابی به این پتانسیل نیاز دارید، به دست آورید.
خوب لباس بپوشید: اگر چه نوع لباس انسان برای او شخصیت نمیآورد و انسانیت آدمها به نوع پوشش آنها نیست اما نوع پوشش انسان در چگونگی احساس او نسبت به خودش موثر است. هیچکس نمیتواند بیش از آنچه از ظاهر شما میبیند از شما شناخت و آگاهی داشته باشد. هنگامی که ظاهر شما خوب به نظر نمیرسد، طرز تلقی شما را نسبت به خودتان تغییر میدهد و باعث میشود همین تاثیر را بر دیگران نیز بگذارید. با مراقبت و رسیدگی به وضع ظاهرتان از این مزیت خود بهرهمند شوید.
در واقع اعتماد به نفس نتیجه باور قلبی و درونی شماست به تواناییها و قابلیتهایتان؛ حتی اگر از پس کاری برنیایید و شکست بخورید.
تند بروید: یکی از آسانترین روشهای گفتن اینکه یک شخص چه احساسی نسبت به خودش دارد، امتحان راه رفتن اوست. آیا آهسته راه میرود؟ راه رفتن او ناشی از خستگی است و آیا با زحمت و پردردسر به نظر میرسد یا پرانرژی و با عزم و اراده است؟ افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارند، تند راه میروند؛ آنها هدف مشخصی را در نظر دارند که به سوی آن گام برمیدارند؛ قرار ملاقات و کار مهمی برای انجام دادن دارند. حتی اگر شما برای رسیدن به مقصد خود عجله ندارید، میتوانید اعتماد به نفس خود را با برداشتن گامهایی با عزم و اراده نشان دهید؛ 25 درصد تندتر راه رفتن باعث میشود شما مهمتر به نظر برسید.
قرار گرفتن در حالتی خوب و راحت: راه رفتن هر شخص برای خود داستانی به همراه دارد؛ افرادی که شانههای افتادهای دارند و بیحال حرکت میکنند، افرادی هستند که فاقد اعتماد به نفس هستند. آنها نسبت به کاری که انجام میدهند علاقهمند و پرشور و شوق نیستند و از نظر دیگران نیز مهم به نظر نمیرسند. به وسیله تمرین کردن قرار گرفتن در حالت و وضعیت خوب، شما خود به خود از احساس اعتماد به نفس بیشتری برخوردار خواهید شد؛ به طور مستقیم و ثابت بایستید، سرتان را بالا نگه دارید و با چشمانتان با دیگران ارتباط برقرار کنید. بدین گونه، شما تاثیر مثبتی بر دیگران میگذارید و خودتان نیز متعاقبا احساس هوشیاری و قدرت و اختیار بیشتری دارید.
تبلیغ شخص: یکی از بهترین راههای ساختن اعتماد به نفس گوش دادن به سخنان الهامبخش و انگیزهدهنده است. متاسفانه فرصت گوشت دادن به حرفهای یک سخنران بزرگ بسیار محدود و کم است. شما میتوانید آن را با یک تبلیغ ساده جبران کنید؛ 30 تا 60 ثانیه از یک گفتار انرژیبخش، نکات برجسته و اهداف خود را بنویسید. سپس جلوی آینه بایستید و هر چه را که میدانید به افزایش اعتماد به نفس شما کمک میکند، با صدای بلند برای خود تکرار کنید.
سپاسگزاری و قدردانی: وقتی شما بر چیزی که میخواهید بیش از اندازه تمرکز کنید، ذهن شما دلایلی برای نداشتن آن خلق میکند. این باعث میشود که ذهن شما هوشیارتر شود. بهترین راه، تمرکز همیشگی بر حقشناسی و سپاسگزاری است. در طول روز وقتی را اختصاص دهید تا از کسانی که شایسته سپاسگزاری هستند، قدردانی به عمل آورید. موفقیتهای گذشته را به یاد آورید؛ مانند مهارتهای خاص و ویژه، لحظات مثبت. شما تعجب خواهید کرد که چطور این قدرشناسی بیشتر، باعث میشود که در راه موفقیت گام بردارید.
تعریف کردن از دیگران: هنگامی که ما درباره خودمان احساس منفی داشته باشیم، اغلب نسبت به دیگران نیز احساساتی بیپایه و اساس، ناشی از توهین و بیاحترامی داریم. این چرخه معیوب را بشکنید. عادت کنید از دیگران تعریف و تمجید کنید و بگذارید که این عادت در شما نهادینه شود. از بدگویی و توهین پشتسر دیگران خودداری کرده و سعی کنید از اطرافیانتان تعریف و تمجید کنید؛ بدین ترتیب احساس خوبی خواهید داشت و پایههای اعتماد به نفس خود را پیریزی خواهید کرد . با جستوجوی بهترینها در وجود دیگران، شما مستقیما بهترینها را در وجود خود نیز کشف خواهید کرد.
در ردیف جلو بنشینید: در مدرسه، محل کار و محافل عمومی در گوشه و کنار دنیا، مردم همیشه تلاش میکنند که ردیفی را در انتهای اتاق برای نشستن انتخاب کنند. بیشتر مردم ترجیح میدهند در ردیفهای عقبی بنشینند زیرا آنها از اینکه مورد توجه واقع شوند، هراس دارند. این واکنش ناشی از عدم اعتماد به نفس است. با این تصمیم که بعد از این ردیفهای جلویی را برای نشستن انتخاب کنید، شما میتوانید با غلبه براین ترسهای نامعقول، اعتماد به نفس خود را بالا ببرید. همچنین شما به عنوان افرادی مهم که ردیفهای جلو را انتخاب کردهاید، بیشتر مورد توجه و گفتوگو قرار خواهید گرفت.
بلند صحبت کنید: بسیاری از مردم در طول بحثهای گروهی هرگز بلندصحبت نمیکنند زیرا میترسند دیگران فکر کنند آنها چه حرفهای بیارزشی میزنند. این ترس در واقع به حق و سزاوار نیست.
منبع: همشهری